ابوزیاد
[اَ] (اِخ) سالم. محدث است و از ابومطر روایت کند.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) سهل بن زیاد الطحان. محدث است و عمره بن علی از او روایت کند.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) شعیب بن درهم. محدث است.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) طحّان. محدث است و از ابوهریره روایت کند.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) عبدالله بن المغفل. محدث است. بعضی کنیت او را ابوسعید گفته اند.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) علی. محدث است و شعیب بن کهتم از او روایت کند.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) کلابی. رجوع به ابوزیاد اعرابی شود.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) مولی ابن عباس. تابعی است و از ابن عباس روایت کند.
ابوزیاد
[اَ] (اِخ) یحیی بن عبید. محدث است و صفوان بن عمرو از او روایت کند.
ابوزیاده
[اَ دَ] (اِخ) عبیداللهبن زیاده. محدث است.
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) ثانی. دهمین از امرای بنوزیان (در سال 796 ه . ق.).
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) احمدبن ابی محمد بن عبدالله یا ابوزیان چهارم. از ملوک بنوعبدالواد یا بنوزیان تلمسان. پس از درگذشتن پدر بجانشینی او صاحب تخت و تاج تلمسان شد. لکن برادر او ابوعبدالله محمد بر او قیام کرد، ابوزیان از ترکان الجزائر مدد خواست و برادر او از اسپانیائیان...
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) محمد بن ابی حمو موسی یا ابوزیان ثالث. وی بزمان پدر حکومت جزائر بنومزغنای [ الجزائر ] داشت، و چون ابوحمو درگذشت و برادر او ابوتاشفین ثانی بجای پدر بر اریکهء ملک مستقر گشت ابوزیان به قصد تصرف تاج و تخت پدر در سال 792 ه...
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) محمد بن ابی سعید عثمان بن یَغمراسن بن زیان، معروف به ابوزیان اول. سومین از ملوک بنوعبدالواد یا بنوزیان. وی پس از مرگ پدر به دوم ذی القعدهء 703 ه . ق. بر سریر ملک مستقر گشت و در این وقت شهر تلمسان در محاصرهء مدید...
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) محمد بن ابی العباس احمدبن ابی سالم. بیست ودوم از سلاطین بنومرین ملقب به المنتصر بالله. آنگاه که موسی بن ابی الفضل سلطان مرینی فجأهً درگذشت، یعیش رهوبن ماسای وزیر، ابوزیان را که طفلی پنجساله بود به سوم رمضان سال 788 ه . ق. به پادشاهی...
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) محمد بن ابی عبدالرحمن مرینی. او از احفاد ابوالحسن مرینی و شانزدهمین از امرای بنومرین و ملقب به المتوکل علی الله است. آنگاه که عم او ابوسالم به کشتن مردان خاندان ملک آغازید ابوالحسن به دربار امیر غرناطه پناهید لکن دسائس ابوسالم او را در غرناطه...
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) محمد بن ابی عنان فارس مرینی. ابوعنان در مرض موت وزارت خود به موسی بن عیسی الاصولی داد و پسر خود ابوزیان محمد را بولایت عهد برگزید، لکن وزرای دیگر ابوعنان بدین امر رضا ندادند و بدستیاری ابوالحسن بن عمر فدودی و موافق کردن سپاه، ابوزیان...
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) محمد بن ابی الفضل، ملقب به الواثق بالله، از احفاد ابوالحسن سلطان مرینی. بیست وسوم از امرای بنومرین. آنگاه که ابن ماسای وزیر، سلطان مرینی موسی را بزهر بکشت محمد در دربار امیر غرناطه بسر می برد. ابن ماسا او را به قبول سلطنت بخواند و...
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) محمد بن عثمان بن ابی تاشفین بن ابی حموبن ابی سعید عثمان بن یغمراسن. او به امر ابوسالم ابراهیم پادشاه مرینی که بدان زمان بر تلمسان مستولی بود در سوم رجب سال 761 ه . ق. بر اریکهء سلطنت تلمسان نشست، لکن در سنهء 762 آنگاه...
ابوزیان
[اَ زَیْ یا] (اِخ) محمد السعیدبن ابی فارس عبدالعزیز مرینی. هیجدهمین از امرای بنومرین. پس از وفات ابوفارس ابوبکربن غازی بن الکاس، محمد را که کودکی پنجساله بود به سلطنت برداشت و از سپاهیان اخذ بیعت کرده زمام امور ملک را به دست خویش گرفت. لکن در این وقت ابوحمو...
