ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن ابی الخیربن سالم عمرانی. رجوع به یحیی بن ابی الخیر... شود.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن احمدبن یحیی بن حسن بن سعید حلی، پسر عم صاحب شرایع. او جامع ادب و فقه و کلام بود. او راست: کتاب نزهه الناظر فی الجمع بین الاشباه و النظائر. کتاب الجامع فی الشرائع. وفات وی به سال 689 ه . ق....
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن احمد فارابی. رجوع به یحیی... شود.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن اسحاق سَیْلَحینی. محدث است.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن اسماعیل خواص کوفی. محدث است و محمد بن عوف از او روایت کند.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن ایوب مقابری. عابد معروف، یکی از گزیدگان عبادالله. او از شریک و اسماعیل بن علیه و جز آنان استماع حدیث کرد و234 ه . ق. درگذشت. رجوع به صفه الصفوه چ حیدرآباد ج2 ص204 شود.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن بطریق. رجوع به ابن بطریق... شود.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن خالد. محدث است و بقیه از او روایت کند.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن خلدون. رجوع به ابن خلدون ابوزکریا یحیی... شود.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن زیادبن عبدالله بن منظور الاسلمی، معروف بفرّاء دیلمی کوفی، مولی بنی اسد یا مولی بنی منقر. او اعلم و ابرع کوفیین است در نحو و لغت و فنون ادب و ابوالعباس ثعلب میگفت اگر فراء نبود عربیت نبود چه اوست که عربیت...
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن سعید خوّاص. محدّث است.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن سعید العطار. محدّث است.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن شرف بن مری شامی، کنیت او محیی الدین. فقیه و لغوی طبقه. تاریخ مولد و وفات او معلوم نیست. او راست: اختصار نهایهء ابن اثیر.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن عبدالرحمن بن عبدالمنعم صقلی. رجوع به یحیی... شود.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن عبدالله بن یزیدبن عبدالله بن انیس. محدّث است و نفیلی و یحیی بن معین از او روایت کنند.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن عبدالله المصری. محدّث است.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن عبدالملک بن ابی عتبه. محدّث است.
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن عبدالواحد یا یحیی اول. مؤسس سلسلهء امرای بنوحفص بتونس (از 625 تا 647 ه . ق.).
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن عبدالوهاب بن الامام ابی عبدالله محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی بن منده بن الولیدبن منده بن بطه بن استنداربن چهاربخت بن فیروزان عبدی اصفهانی، و اسم منده ابراهیم و منده لقب او بود و بعضی گفته اند نام استندار فیروزان...
ابوزکریا
[اَ زَ کَ ری یا] (اِخ) یحیی بن عدی بن حمیدبن زکریاء المنطقی. رجوع به ابن عدی ابوزکریا...، و رجوع به یحیی بن عدی منطقی شود.
