ابوذربه.(1)
[اَ ذَ بَ ؟] (اِخ) محمد مستنصر. دهمین از امرای بنوحفص بتونس (از 717 تا 718 ه . ق.).
(1) - این نام در ترجمهء فارسی طبقات سلاطین اسلام ابوذربه با ذال معجمهء اخت الدال آمده و غلط است. رجوع به ابوضربه شود.
ابوذره
[اَ ذَرْ رَ] (اِخ) حارث بن معاذبن زرارهء انصاری. صحابی است و برادر او ابونمله نیز از صحابهء کرام است و آن دو با پدر در غزوهء احد درجهء شهادت یافتند.
ابوذره
[اَ ذَرْ رَ] (اِخ) الحرمازی. صحابی است.
ابوذره
[اَ ذَرْ رَ] (اِخ) هُذلی صاهلی. شاعری است از عرب.
ابوذریح
[اَ ذُ رَ] (اِخ) محمد بن مناذر. رجوع به محمد... شود.
ابوذعبان
[اَ ؟] (اِخ) الرّعیل. نام او در روات آمده است.
ابوذکاء
[اَ ذُ] (اِخ) عالم موسیقی. رودنواز جعفر برمکی. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص281 شود.
ابوذکوان
[اَ ذَکْ] (اِخ) قاسم بن اسماعیل الوراق. او راست: کتاب معانی الشعر، و این کتاب را ابن درستویه از او روایت کرده. و او علامهء اخباریست و درک خدمت جماعتی از علماء کرده و توزی شوهرمادر اوست. ابوذکوان در ایام زنج به سیراف افتاد. (از ابن الندیم).
ابوذنب
[اَ ذَ نَ] (ع ص مرکب، اِ مرکب)ذوذنب. رجوع به ذوذنب شود.
ابوذؤابه
[اَ ذُ آ بَ] (اِخ) عطیه بن صالح بن مرداس. پنجمینِ پادشاهان سلسلهء امرای عرب بنوکلاب معروف به آل مرداس حکام حلب. او در سال 449 ه . ق. رحبه را مسخر کرد و به سال 454 پس از مرگ برادر خود معزالدوله در حلب جانشین او گشت.
ابوذواد
[اَ ذَوْ وا] (اِخ) اقبال الدوله. امیری بود از متأخرین و روایت دارد. (تاج العروس).
ابوذواد
[اَ ذَوْ وا] (اِخ) محمد بن مسیب. نخستین از امرای بنوعقیل موصل. رجوع به محمد... شود.
ابوذؤیب
[اَ ذُ ءَ] (اِخ) ایادی. شاعری عرب.
ابوذؤیب
[اَ ذُ ءَ] (اِخ) خویلدبن خالدبن محرز یا خالدبن خویلد صاحبی، ملقب به قطیل. شاعر مخضرمی هذلی. او را در مدح رسول صلوات اللهعلیه قصائدی و در رحلت آن حضرت مرثیه ای است و صاحب دیوان است. شهادت او در سال 26 یا 27 ه . ق. در یکی از...
ابوذؤیب
[اَ ذُ ءَ] (اِخ) عبدالله. پدر حلیمه دایهء رسول صلوات اللهعلیه.
ابوذؤیبه
[اَ ذُ ءَ بَ] (اِخ) نام شاعری از عرب.
ابوذهل
[اَ ذُ] (اِخ) احمدبن ابی ذهل. یکی از روات قرائت کسائی است و با کسائی در بعض حروف مخالف است. (ابن الندیم). و صاحب الفهرست در موضع دیگر ابوذهل مطلق بی ذکر نام و نسب آورده و گوید او از ابوعمرو زبّان بن العلاء و قرائت او روایت دارد و...
ابوذیا
[اَ] (معرب، اِ) به یونانی عصارهء قثاءالحمار است.(1)
(1) - قثاءالحمار Caoumis asininsاست و شاید ابوذیا مصحف جزء دوم این کلمهء لاطینیه است.
ابؤر
[اَ ءُ] (ع اِ) جِ بئر. چاه ها.
ابورئاب
[اَ رِ آ] (اِخ) القشیری. کنیت مطرف بن مالک است.
