آخمسه

[مَ / مُ سَ / سِ] (اِ) آخمشه. رجوع به آخسمه شود.


آخنی

[خِ نی ی] (ع اِ) جامهء بخط. ثوب مخطط. گلیم سیاه نرم که نصاری پوشیدندی. کتان ردیّ.


آخنیه

[خِ نی یَ] (ع اِ) کمانها.


آخ و اوخ

[خُ] (اِ صوت مرکب، از اتباع)حکایت صوت نالهء بیمار و مانند آن.


آخور

[خُرْ] (اِ) آخُر (در تمام معانی) :
چنان بد که اسبی ز آخور بجست
که بد شاه پرویز را برنشست.فردوسی.
دگر اسب جنگی چل وشش هزار
که بودند بر آخور شهریار.فردوسی.
دو اسب گرانمایه زآخور ببرد
گزیده سلیح سواران گرد.فردوسی.
ز آخور همانگه یکی کرّه خواست
بزین اندرون نوز ناگشته راست.فردوسی.
ز آخور ببرده ست خنگ و سیاه
که بد...


آخورجای

[خُرْ] (اِ مرکب) اسطبل.


آخور چرب

[خُ رِ چَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به آخر چرب شود.


آخورچی

[خُرْ] (ص مرکب، اِ مرکب)آخرچی. جلودار اسبان :
تو مگو کآن بنده آخورچیّ ماست
این بدان که گنج در ویرانه ها است.مولوی.
رجوع به آخرچی شود.


آخور خشک

[خُ رِ خُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آخُرِ خشک. آخری که علوفه در آن نباشد. || آخر بی آب. || مجازاً، جایی که نعمت و رفاه در آن نیست.


آخورسالار

[خُرْ] (ص مرکب، اِ مرکب)رجوع به آخرسالار شود : و پانصد استر با ده مرد آخورسالار همیشه غلهء او به استراباد و دامغان بردندی برای فروختن. (تاریخ طبرستان).
یکی کهتری نامبردار بود
که بر آخور شاه سالار بود.فردوسی.
بدان آخور اسب سالار باش
بهر کار با هر کسی یار باش.فردوسی.
چو آن کردنی کارها کرد...


آخور سنگین

[خُ رِ سَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به آخر سنگین شود.


آخورک

[خُ رَ] (اِ مرکب) رجوع به آخرک و آخره شود.


آخورگاه

[خُرْ] (اِ مرکب) آخورگه. آخُر :
ابلق ایام در آخورگهش
زاویهء فخر و تفاخرگهش.
امیرخسرو دهلوی.


آخوره

[خُ رَ / رِ] (اِ) رجوع به آخره شود.


آخوند

[خو / خُنْ] (ص، اِ) (شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار) ملا. منلا. عالم. طالب علوم دینیه. || مکتب دار کودکان. معلم کُتّاب.
- آخوندبازی؛ توسل بحیل شرعی.
آخوند نباشد درد و غم، گفتن؛ کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن.


آخوندک

[خو / خُنْ دَ] (اِ مرکب)(1) نام عام دو حشره از ملخ بزرگتر با پاهای بلند و سری بزرگ برنگ سبز.
(1) - Metalleutica splendida, Charododes cancellata.


آخوندلی لی

(اِخ) رجوع به باغ آخوندلی لی شود.


آخوندمحله

[مَ حَلْ لَ] (اِخ) مرکز خرهء سخت سر در تنکابن مازندران، نزدیک رامسر، میان راه رامسر بلنگرود و رامسر و دریاپسته در 484700 گزی تهران.


آخیز

(اِ) قالب خشت. مهرهء دیوار. رهص. باخز.


آخیزگر

[گَ] (ص مرکب) رهاص. دیوارزن. مهره زن (مراد از مهره هر یک از طبقات گلین است که در چینه ای برهم نهند).



قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.