آخوند
[خو / خُنْ] (ص، اِ) (شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار) ملا. منلا. عالم. طالب علوم دینیه. || مکتب دار کودکان. معلم کُتّاب.
- آخوندبازی؛ توسل بحیل شرعی.
آخوند نباشد درد و غم، گفتن؛ کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن.
- آخوندبازی؛ توسل بحیل شرعی.
آخوند نباشد درد و غم، گفتن؛ کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن.