ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) شیبه بن عثمان. صحابی است.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) صدقه بن خالد الدمشقی مولی امّالبنین. تابعی است.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) صغانی. او راست: کتاب الاحکام در فقه حنفی.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ)صلاح الدین. احمدبن عبدالسیدبن شعبان بن محمد بن جابر. او از خاندانی جلیل به شهر اربل بود و در اول حاجبی ملک المعظم مظفرالدین بن زین الدین صاحب اربل داشت و سپس بخدمت ملک القادر بهاءالدین ایوب بن ملک العادل پیوست و از آن پس ملازمت...
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) ضبی. او پس از مرگ وزیر جلیل، صاحب بن عباد به سال 378 ه . ق. با ابوعلی بن حمویه اصفهانی سمت وزارت فخرالدوله بویهی یافتند و برای این شغل ده هزار دینار پیشکش خزانهء فخرالدوله کردند و دست ظلم و تعدی برآوردند و مال...
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) الضریر. ولیدبن خالد. تابعی است. او از شعبه و از او معلی بن الاسد روایت کند.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) طاهر (امیر...). رجوع به طاهر... شود.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عباسی. از این شاعر در لغت نامهء اسدی ابیات ذیل امثلهء لغات آمده است:
و کنون باز ترا برگ همی خشک شود
بیم آن است مرا بشک بخواهد زدنا
من یکی زانه بدم خشک و بفرغانه شدم
مورد گشتم تر و شد قامت من نارونا.
منجمان آمدند خلخیان [ کذا...
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عبدالله بن ابراهیم. دومین از سلسلهء امرای بنی الاغلب تونس و جز آن. از سال 196 تا 201 ه . ق.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عبدالله بن ابراهیم. دهمین از امرای بنی الاغلب تونس. از سال 289 تا 290 ه . ق.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عبدالله بن ابی اسحاق. یکی از خوشنویسان معروف از احفاد اسحاق بن ابراهیم بن عبدالله بن الصباح. معلم مقتدر خلیفه. (ابن الندیم).
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عبدالله بن اسحاق بن سلام مکاولی از اخباریین. از اوست: کتاب الاخبار و الانساب و السیر. (از ابن الندیم).
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عبدالله بن طاهربن حسین بن مصعب بن رزیق بن ماهان. رجوع به عبدالله.... شود.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عبدالله بن طاهر ذوالیمینین از ملوک آل طاهر بخراسان. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس معروف بسفاح صحابی. رجوع به عبدالله... شود.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عبدالله بن المعتزبن المتوکل بن هارون الرشیدبن المهدی بن المنصور عباسی. ملقب بالمرتضی بالله یا المنصف بالله یا الغالب بالله یا الراضی بالله. رجوع به عبدالله بن المعتز... و رجوع به ابن معتز... شود.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ)عبدالملک بن عبدالرحمن شامی. از روات حدیث است و از ابن ابی عبله روایت کند.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عتابی. او راست: نزهه الابصار فی اوزان الاشعار.
ابوالعباس
[اَ بُلْ عَبْ با] (اِخ) عتبه بن ابی حکیم. از روات حدیث است.