ابن شاهین
[اِ نُ] (اِخ) غرس الدین خلیل بن شاهین طاهری (813-872 ه .ق .). او راست: کتاب زبده کشف الممالک و بیان الطرق و المسالک و این کتاب در پاریس به طبع رسیده . وی چندی حاکم اسکندریه و در سال 840 امیرحاج بوده و نیز مناصب دیگر داشته است.
ابن شبل
[اِ نُ شِ] (اِخ) ابوعلی حسین بن عبدالله بن یوسف بن شبل. شاعر و حکیم و طبیب بغدادی. اشعار او متضمن معانی رائقهء علمی و فلسفی است و قطعاتی از آن در فوات الوفیات آمده است. و هرچند بطب معروف است لکن جنبهء فلسفی او قویتر است. و از اشعار...
ابن شبیب
[اِ نُ ؟] (اِخ) ابوسعید عبدالله بن شبیب ربعی بصری. از اخباریان. و کتاب الاخبار و الاَثار از اوست. (از ابن الندیم). و در جای دیگر ابن الندیم ابن شبیب مطلق آورده و کتاب هجاءالمصاحف را بدو نسبت کرده است.
ابن شجری
[اِ نُ شَ جَ] (اِخ) شریف ابوالسعادات هبه اللهبن علی بن محمد بن حمزهء حسنی بغدادی (450-542 ه .ق .). ادیب نحوی، منسوب به شجره قریه ای نزدیک مدینه یا شجره نام مردی از عرب. چندی در کرخ نقیب علویین بود. او راست: کتاب امالی در هشتادوچهار مجلس در فنون...
ابن شحنه
[اِ نُ شَ نَ] (اِخ) ابوالولید ابراهیم بن محمد، معروف به ابن شحنهء حلبی. او راست: کتاب لسان الحکام فی معرفه الاحکام در قضاء حلب و آن سی فصل است در معاملات و اقضیه. وفات 882 ه .ق .
ابن شحنه
[اِ نُ شَ نَ] (اِخ) ابوالفرج عبدالرحمن بن احمدبن مبارک غَزّی. وفات 799 ه .ق . او راست: کتاب عوالی.
ابن شحنه
[اِ نُ شَ نَ] (اِخ) قاضی القضاه عبدالبربن محمد حلبی. فقیه حنفی. او راست: کتاب تفصیل عقدالفوائد در شرح منظومهء ابن وهبان. وفات 921 ه .ق .
ابن شحنه
[اِ نُ شَ نَ] (اِخ) ابوالولید محمد بن محمد بن محمودبن شحنه زین الدین حلبی (749-815 ه .ق .). قاضی حنفیه بحلب. در چند فن بنظم و نثر تألیفات دارد از آن جمله: روضه المناظر فی علم اخبار الاوائل و الاواخر که به سال 806 ختم میشود و در حاشیهء...
ابن شخباء
[اِ نُ شَ] (اِخ) ابوعلی حسن بن عبدالصمد عسقلانی. در نثر عربی بلیغ و خطبه ها و رسائل او مشهور است و شعر نیز میگفته و در قاهره به سال 482 ه .ق . درگذشته است.
ابن شداد
[اِ نُ شَدْ دا] (اِخ) بهاءالدین ابوالمحاسن یوسف بن رافع موصلی. فقیه شافعی و مورخ. دانش فقه و جز آن در بغداد بیاموخت و زمانی در موصل حلقهء تدریس داشت. آنگاه که از زیارت خانه بازمیگشت صلاح الدین ایوبی به دمشق قضای عسکر و بیت المقدس بدو تفویض کرد و...
ابن شداد
[اِ نُ شَدْ دا] (اِخ) عزالدین ابوعبدالله محمد بن علی بن ابراهیم مورخ. او راست: کتاب الاعلاق الخطیره فی ذکر امراء الشام و الجزیره. او به سال 684 ه .ق . وفات یافت.
ابن شرف
[اِ نُ شَ رَ] (اِخ) محمد بن سعید قیروانی. یکی از فحول شعرای اندلس. او را با ابن رشیق شاعر مهاجات و مشاجره بوده است. از اوست: کتاب ابکارالافکار در ادب، منظوم و منثور و بعض کتب دیگر.
ابن شقراء الخفاف
[اِ نُ شَ ئِلْ خَفْ فا] (اِخ) فقیه شافعی. او راست: کتاب الشروط.
ابن شقیر
[اِ نُ ؟] (اِخ) ابوبکر عبدالله بن محمد بن شقیر نحوی. او مذهب بصری و کوفی را آمیخته داشت و کتاب مختصر نحو و کتاب المقصور والمدود و کتاب المذکر و المؤنث از اوست. (ابن الندیم).
ابن شمس الخلافه
[اِ نُ شَ سِلْ خَ فَ](اِخ) ابوالفضل جعفربن شمس الخلافه ابی عبدالله محمد افضلی، ملقب به مجدالملک. شاعری مشهور و ادیبی نیکوخَطّ و او را تألیفاتی است که حسن اختیار او را مینماید و نیز دیوانی. تولد543 ه .ق . و وفات بظاهر مصر در کوم الاحمر بسنهء 622.
ابن شنبوذ
[اِ نُ شَمْ/ شَ نَ] (اِخ)ابوالحسن محمد بن ایوب بن الصلت بغدادی. مقری مشهور. گویند او قرآن را بقرائت های شاذ تلاوت میکرد و ابن مقلهء وزیر وی را بدین گناه گرفته چند روز بازداشت و بمحضر بعض علماء وقت بقرائتهای خویش اعتراف و سپس توبه کرد. او مردی سلیم...
ابن شنه
[اِ نُ شَنْ نَ] (ع اِ مرکب) خر. حمار. درازگوش.
ابن شونیزی
[اِ نُ] (اِخ) نام یکی از بطالین مشهور، و از اخبار او کتابی کرده اند. (ابن الندیم).
ابن شهاب
[اِ نُ شَ/ شِ] (اِخ) ابوبکر محمد بن مسلم زهری. محدث تابعی. او از ده تن از اصحاب رسول صلی اللهعلیه وآله روایت دارد. وفات 124 ه .ق .
ابن شهاب
[اِ نُ شَ / شِ] (اِخ) ابوالطیب ابراهیم بن محمد بن الشهاب. متکلم معتزلی، شاگرد بلخی و خیاط و غیر آن دو. وفات او بعد از 350 ه .ق . است در سن پیری. و او راست: کتاب مجالس الفقهاء و مناظراتهم قرب چهارصد ورقه. (ابن الندیم).