آب نار

[بِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب)رجوع به آب انار شود.


آب نارنج

[بِ رَ / رِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آبی که از فشردن نارنج حاصل کنند.


آبناک

(ص مرکب) آب دار. آمیخته به آب: ضیاح، ضیح؛ شیری آبناک. و زمینی آبناک؛ زمین که چشمه های بسیار دارد. زمین که آب از آن تراود.


آبنایخ

(1) [] (اِخ) لقب قطلغ بن پهلوان، از امرای دولت سلجوقیه. و او در زمان خوارزمشاه امیرالامراء و در حملهء مغول امیر بخارا بوده است، پس از استیلای مغول بر بخارا بخراسان و از آنجا به ری رفت و بپسر خوارزمشاه تیرشاه(2) التجا برد و تا پایان زندگی بدانجا بود.
(1)...


آب نبات

[بِ نَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) قسمی حلوا و شیرینی :
چه شیوه میکند آب نبات با دل ما
که بر طبقچهء شمشاد و کاسهء حلبی است.
بسحاق اطعمه.


آبندون

[بَ] (اِخ) نام قریه ای بجرجان. مسقط الرأس ابوبکر احمدبن محمد بن علی جرجانی آبدونی.


آب ندیدگی

[نَ دی دَ / دِ] (حامص مرکب) کیفیت و حالت چیز آب ندیده مانندهء کرباس و سفال.


آب ندیده

[نَ دی دَ / دِ] (ن مف مرکب)جامه یا سفال و مانند آن که هیچگاه شسته نشده و آب بدان نرسیده باشد: کوزهء آب ندیده. کرباس آب ندیده.


آب نشاط

[بِ نَ / نِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) مذی. (زمخشری) (ربنجنی). || نطفه.


آب نکشیده

[نَ کَ / کِ دَ / دِ] (ن مف مرکب) تطهیرنشده. || مجازاً در تداول عوام، سخت درشت : فحش آب نکشیده.


آب نما

[نُ / نِ / نَ] (اِ مرکب) مظهر چشمه و کاریز. || بنائی که در آنجا کنند. || سراب. کوراب. آل. کتیر. واله. کور. لعاب الشمس. یلمع. عسقل. عساقل. لوه.


آب نمک

[بِ نَ مَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آب آمیخته با نمک که در آن ماهی و پاره ای گوشتها و بعض حبوب و بُقول را از فساد و تباهی نگاه دارند، و آن را نمکاب نیز گویند.


آب نورد

[نَ وَ] (نف مرکب) ملاح. دریانورد :
خلیل آتش کوبی کلیم آب نورد
چه باک داری در کارزار از آتش و آب.
مسعودسعد.


آبنوس

(اِ) (از یونانی ابنس(1) و یا عبری هابن و یا آرامی آب نوسا) چوبی سیاه رنگ و سخت و سنگین و گرانبها از درختی به همین نام. و آن درخت شبیه بعناب است و ثمر آن مانند انگور زرد و باحلاوت، برگش چون برگ صنوبر و عریض تر از آن...


آبنوسی

(ص نسبی) از آبنوس. برنگ آبنوس. سیاه. تیره. اغبر. و آبنوسی شاخ را بمعنی سورنای و شهنای آورده اند :
آن آبنوسی شاخ بین مار شکم سوراخ بین
افسونگر گستاخ بین لب بر لب یار آمده.
خاقانی.


آب نوشادری

[بِ دُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آب معدنی که در آن بطبع نوشادر باشد.


آب نی

[نَ / نِ] (اِ مرکب) میلاب (در قلیان).


آب نی

(اِخ) نام رودی میان تورک و شیراز. (از بهار عجم).


آب نی شکر

[بِ نَ / نِ شَ / شِ کَ](ترکیب اضافی، اِ مرکب) عسل القصب. (تحفه).


آب نیک

(اِخ) نام قریه ای از رودبار در ایالت طهران.



قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.