آبلیته

[بِ تَ / تِ] (اِ) در مجمع الفرس بمعنی زراعت و فلاحت آمده است. (از فرهنگ شعوری). و در جای دیگر این کلمه دیده نشد.


آب لیمو

[بِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب)آبی که از فشردن لیموی ترش حاصل کنند :
آرزویی که ترا هست به آب لیمو
شرح آن راست نیاید به هزاران طومار.
بسحاق اطعمه.


آبمال واره

[رَ] (اِخ) نام قریه ای و آن مرکز بلوک پایین ولایت مشهد خراسان است.


آب مالی کردن

[کَ دَ] (مص مرکب)شستن جامه بار اول به آب تا سپس با صابون شویند. || شستن جامهء آلوده بصابون در آب خارج حوض تا کف صابون آب حوض را آلوده نکند.


آب مانه

[نَ] (اِخ) نام محلی از توابع کاشان دارای معدن زغال سنگ.


آب ماه

(اِ مرکب) ماه آب سریانی، مرادف آغوسطس رومی. و رجوع به آب (مدخلِ دوم) شود.


آب ماهی نمکسود

[بِ یِ نَ مَ](ترکیب اضافی، اِ مرکب) ماءالنون. (تحفه).


آب مرده

[بِ مُ دَ / دِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آب راکد.


آب مردی

[بِ مَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نطفه. منی.


آب مرغان

[بِ مُ] (اِخ) نام تفرج گاهی به نزدیکی شیراز که مردمان در ماه رجب هر سه شنبه بدانجا روند :
دیگر نروم به آب مرغان
دیگر نخورم کباب مرغان.؟ (از آنندراج).
|| نام چشمه ای است در قهستان و سمیرم فارس و گویند هر جای که ملخ فرود آید چون آب این چشمه...


آب مروارید

[بِ مُرْ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نام بیماریی در چشم که از کدورت زجاجیه یا پرده های آن حاصل شود و موجب عمای تام یا ناقص گردد. و آن را آب سپید و آب سفید نیز گویند. و در برهان «تمر» را بدین معنی آورده است.


آب مژگان

[بِ مُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) اشک:
ببدرود کردن رخ هر کسی
ببوسید با آب مژگان بسی.فردوسی.


آب مژه

[بِ مُ ژَ / ژِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) اشک :
من شسته(1) به نظاره و انگشت همی گز
وآب مژه بگشاده و غلطان شده چون گوز.
سوزنی.
(1) - شسته [ شِ / شَ تَ / تِ ]؛ مخفف نشسته.


آب مضاف

[بِ مُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع بمضاف شود.


آب مطلق

[بِ مُ لَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع بمطلق شود.


آب معدنی

[بِ مَ دَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) چشمه ای که بطبع آمیخته به پاره ای املاح است مانند گوگرد و زیبق و ید و آهن و شبّ و زاج و در بعض بیماریها بدان استحمام کنند و یا آشامند.


آب معلق

[بِ مُ عَلْ لَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) مجازاً، آسمان :
سنگ در این خاک مطبَّق نشان
خاک بر این آب معلق فشان.نظامی.


آب مقطر

[بِ مُ قَطْ طَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آب حاصل کرده از بخار. آبی که با قرع و انبیق تصفیه شده باشد.


آبن

[بِ] (ع ص) طعام خشک.


آب ناداده

[دَ / دِ] (ن مف مرکب) مقابل آب داده.
-شمشیر آب ناداده، پیکان آب ناداده و -بی پر؛ شَرْخ.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.