ابراهیم همدانی

[اِ مِ هَ مَ] (اِخ)ظهیرالدین میرزا ابراهیم بن میرزا حسین همدانی سیدحسینی و از علمای زمان شاه عباس ماضی. در حکمت ید طولایی داشت. حاشیه ای بر الهیات شفا نوشته و کتب دیگری در ادب و اشعار پرداخته، منشآتی نیز داشته است. در سال 1026 ه .ق . درگذشته است....


ابراهیمی

[اِ] (ص نسبی، اِ) قسمی خرمای سیاه.


ابراهیم یعفوری

[اِ مِ یَ] (اِخ)چهارمین تن از سلاطین بنی یعفور در صنعاء یمن (279 ه .ق .).


ابراهیمیه

[اِ می یَ] (اِخ) نام قریه ای به واسط. || نام قریه ای به جزیرهء ابن عمر. || نام قریه ای به نهر عیسی، و این قریه منسوب به ابراهیم الامام بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است.


ابراهیمیه

[اِ می یَ / یِ] (اِ) طعامی است چون زیره با، و بجای سرکهء زیره با در ابراهیمیه، آب غوره یا سرکهء مصعّد و یا مروّق به سَمید کنند و حَویجهای آن با عود و سنبل در کرباس بندند و در دیگ افکنند تا بوی خوش گیرد و قند و...


ابرت

[اِ بِ] (اِخ)(1) فریدریش. (1871-1925 م.) سیاستمدار سوسیالیست آلمانی متولّد در هَیْدِلبرگ. وی نخستین رئیس جمهور آلمان (1919) بود.
(1) - Ebert, Friedrich.


ابرج

[اَ رَ] (ع ص) نیکوچشم. (مهذب الاسماء). نیکو و فراخ چشم. بزرگ و خوش چشم. که چشم دارد سپیدی آن سخت سپید و سیاهی سخت سیاه. آنکه سپیدهء چشمش بزرگ بود و سیاهه نیکو. (مصادر زوزنی). مؤنث: بَرْجاء.


ابرج

[اَ رُ] (ع اِ) جِ برج.


ابرج

[اَ رَ] (اِخ) یکی از خره های آبادهء فارس بطول 15000 و عرض 12000 گز. حد شمالی آن چهاردانگه، جنوبی و غربی کامفیروز و شرقی مائین است. آب و هوایش معتدل، دارای 6000 تن سکنه و مرکز آن دشتک و عدهء قُری پنج است. و آن را ابرز نیز می...


ابرجن

[اَ رَ جَ] (اِ) ابرنجن.


ابرح

[اَ رَ] (ع ن تف) دشوارتر. شدیدتر.


ابرح

[اَ رَ] (اِخ) شهرکیست بانعمت میان پارس و اسپاهان. (حدودالعالم). محتمل است این صورت مصحف ابرج باشد.


ابرخ

[اَ رَ] (ع ص) مردی که پشتش دررفته و سینه اش بیرون آمده باشد. مؤنث: بَرْخاء.


ابرخس

[اِ بَ خُ] (اِخ)(1) نام فیلسوفی یونانی در مائهء چهارم ق.م. پیرو طریقهء فیثاغورس.
(1) - Hipparchus (Hipparque).


ابرخس

(1) [اِ بَ خُ] (اِخ) نام بزرگترین هیئت شناس باستانی یونانی. مولد او به نیقیا(2) در نیمهء قرن دویم از میلاد. و گویند او مخترع اسطرلاب است. ابن الندیم گوید او استاد بطلمیوس صاحب مجسطی است و پیش از بطلمیوس رصد کواکب کرده است. و البته مراد ابن الندیم استادی...


ابرخس

[اِ بَ خُ] (اِخ) نام یکی از پسران پیزیسترات.(1) 528 ق.م.
(1) - Pisistrate.


ابرخس

[اِ بَ خُ] (اِخ) نام کتابی از افلاطون. (ابن الندیم).


ابرخس الزفنی

[اِ بَ خُ ؟] (اِخ)
[ کذا ] او راست: کتاب صناعه الجبر معروف به حدود، و این کتاب را ابوالوفا محمد بن محمد الحاسب البوزجانی النیشابوری نقل و اصلاح کرده، و نیز محمد را شرحی بر این کتاب هست که با براهین هندسی معلل است. و نیز ابرخس راست: کتاب...


ابرد

[اَ رَ] (ع ن تف) سردتر.
- ابردُ مِن عَضْرَس؛ سردتر از تگرگ.
|| (ص) سحابٌ ابرد؛ ابر تگرگ بار. || یومٌ ابرد؛ روزی سرد.


ابرد

[اَ رَ] (ع ص) سیاه و سفید.
- ثور ابرد؛ گاو سیاه و سفید.



قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.