ابراهیم طبری
[اِ مِ طَ بَ] (اِخ)رضی الدین ابراهیم بن محمد بن ابراهیم طبری. محدث و فقیه شافعی. از شعیب بن جمیزی روایت کرده و به سال 722 ه .ق . در سن 86 سالگی درگذشته است.
ابراهیم طفغاج خان ایلکی
[اِ مِ طَ نِ لَ] (اِخ) یکی از سلاطین ایلک خانیهء ترکستان (440-460 ه .ق .)، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به عمادالدوله، پسر نصر. (از استانلی لین پول). رجوع به ابراهیم تکین شود.
ابراهیم طنزی
[اِ مِ طَ] (اِخ) ابن عبدالله. از مردم طنزه که شهرکی است در جزیرهء ابن عمر. او عالم و شاعر بوده و در حدود سال 560 ه .ق . حیات داشته.
ابراهیم عادلشاه
[اِ مِ دِ] (اِخ) چهارمین پادشاه از سلسلهء عادلشاهی دکن در هندوستان، فرزند اسماعیل شاه، دومین از پادشاهان این دوده و نوادهء یوسف شاه مؤسس این سلسله است. به روایتی که در هندوستان شایع است یوسف شاه از سلالهء سلاطین عثمانی و برادر سلطان محمد خان فاتح بوده و در...
ابراهیم عادلشاه
[اِ مِ دِ] (اِخ) ششمین از پادشاهان عادلشاهی بیجاپور، نوادهء ابراهیم عادلشاه سابق و فرزند طهماسب شاه. پس از عم خود علی عادلشاه بسلطنت نشست (988 ه .ق .). او مدتها با پادشاهان اطراف به محاربه پرداخت. عاقبت اکثر متصرفات او بضبط عساکر اکبرشاه تیموری درآمد. ابراهیم صاحب ترجمه 38...
ابراهیم عدوی
[اِ مِ عَ دَ] (اِخ) رجوع به ابراهیم بن نعیم شود.
ابراهیم عراقی
[اِ مِ عِ] (اِخ) رجوع به ابواسحاق عراقی شود.
ابراهیم عقیلی
[اِ مِ عَ] (اِخ) رجوع به ابراهیم بن قریش عقیلی شود.
ابراهیم علوی
[اِ مِ عَ لَ] (اِخ) ابن محمد بن یحیی بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب علیه السلام، ملقب به صوفی. به سال 251 ه .ق . در صعید مصر ظهور کرده شهر اسنا(1) را بتصرف آورد. ابن طولون برای دفع او لشکر فرستاد و ابراهیم...
ابراهیم علوی
[اِ مِ عَ لَ] (اِخ) رجوع به ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن علی شود.
ابراهیم غافقی
[اِ مِ فِ] (اِخ) رجوع به ابراهیم بن عبدالله غافقی شود.
ابراهیم غرناطی
[اِ مِ غَ] (اِخ) معروف به ساحلی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد. یکی از علما و ادبای اَندُلس. در سال 724 ه .ق . به حج رفت و از آنجا به سودان شد و بخدمت والی آنجا پیوست و هم بدانجا مقام گزید و در 740 یا 747 وفات کرد.
ابراهیم غزنوی
[اِ مِ غَ نَ] (اِخ)ابراهیم بن مسعودبن محمودبن سبکتکین، ملقب به ظهیرالدوله. پس از برادر خویش فرخزاد در 450 ه .ق . بر اریکهء سلطنت نشست. دختر ملکشاه سلجوقی را برای فرزند خویش مسعود گرفت و بدینوسیله از جانب سلاجقه مطمئن شده بهندوستان تاخت و قلاعی بسیار از آن مملکت...
ابراهیم غزی
[اِ مِ غَزْ زی] (اِخ) رجوع به ابراهیم بن یحیی بن عثمان شود.
ابراهیم غزی
[اِ مِ غَزْ زی] (اِخ) در زمان سلطنت طغرل بک سلجوقی به سال 446 ه .ق . خروج کرده بر دسکره و رشقبا(1)و پاره ای قصبات و قلعه ها مستولی گردید.
(1) - ظ: روستقباد.
ابراهیم غیشتی
[اِ مِ] (اِخ) ابواسحاق. در قریهء غیشتی به جوار بخارا متولد شده. از محدثین است. او از ابویعقوب اسرائیل بن سمیدع و ابوسهیل سهل بن بشر از او روایت کرده ست. وفات او به سال 346 ه .ق . بوده.
ابراهیم فرسانی
[اِ مِ فَ] (اِخ) ابن ایوب، مکنی به ابواسحاق. در قریهء فرسان نزدیک اصفهان متولد شده. او از محدثین و مردی صالح و متقی بوده. از ثوری و اعمش روایت حدیث کرده است.
ابراهیم فزاری
[اِ مِ فَ] (اِخ) عالمی متفنن و شاعر بوده و پیوسته در مجلس قاضی ابوالعباس بن ابی طالب برای مناظره حاضر میشده و چون در اثنای بحث نسبت به مقام الوهیت و انبیای عظام سخنان دور از ادب میگفت عاقبت مقتول و مصلوب و جنازه اش سوخته شد. (دمیری در...
ابراهیم فلخاری
[اِ مِ فَ] (اِخ)ابواسحاق ابراهیم بن احمد عطائی مرورودی. از علما و محدثین مرو بوده. بسیاری محدثین از او روایت کرده اند.536 ه .ق . در وقعهء خوارزمشاه وفات یافت.
ابراهیم فیروزآبادی
[اِ مِ] (اِخ)رجوع به ابواسحاق شیرازی شود.