ابراهیم بن هلال
[اِ مِ نِ هِ] (اِخ)ابواسحاق ابراهیم بن هلال بن ابراهیم بن زهرون(1)بن حبون حرانی، معروف به صابی. ادیب و شاعر، کاتب انشاء به دربار خلیفهء عباسی و عزالدوله بختیاربن معزالدوله بن بویهء دیلمی. در سال 349 ه .ق . دیوان رسائل با او بود. چون عضدالدولهء دیلمی بر بغداد دست...
ابراهیم بن یحیی
[اِ مِ نِ یَ یا] (اِخ)رجوع به ابن زرقیال شود.
ابراهیم بن یحیی بن عثمان غزی
[اِ مِ نِ یَ یَبْ نِ عُ نِ غَزْ زی] (اِخ)ابواسحاق کلبی اشهبی. شاعر عرب. در غزه از بلاد شام به سال 441 ه .ق . متولد و در سال 481 وارد دمشق شد و در آنجا فقه آموخت و سپس از دمشق به بغداد رفت و چندی در مدرسهء...
ابراهیم بن یزید
[اِ مِ نِ یَ] (اِخ) رجوع به ابراهیم نخعی شود.
ابراهیم بن یعقوب
[اِ مِ نِ یَ] (اِخ)رجوع به ابواسحاق سعدی شود.
ابراهیم بن یوسف
[اِ مِ نِ سُ] (اِخ)رجوع به ابن قرقول شود.
ابراهیم بن یوسف
[اِ مِ نِ سُ] (اِخ)ابواسحاق ابراهیم بن یوسف بن محمد زجاجی نیشابوری. او در اواسط قرن سوم هجری میزیسته و مؤسس طریقهء ملامتیه است و آن طریقه چون طریقهء کلبی حکمای یونان است که سعادت را بترک لذات و تمام چیزهائی دانند که انسان را بدان علاقه یا از آن...
ابراهیم بیگ
[اِ را بَ] (اِخ) نام کتابی و نیز نام قهرمان آن کتاب تألیف مرحوم حاج زین العابدین مراغه ای. و این یکی از چند کتاب بود که عامه را بانقلاب آزادیخواهی آشنا کرد.
ابراهیم بیگ
[اِ را بَ] (اِخ) از ممالیک مصر، معاصر ناپلیون و محمدعلی پاشا. از سال 1189 ه .ق . پس از محمدبیگ حکمرانی قاهره داشت و چندی بعد بسبب حوادث مختلفه دست او از حکومت کوتاه شد و بار دیگر در سال 1206 وارد قاهره گردیده آنجا را متصرف گشت و...
ابراهیم پاشا
[اِ] (اِخ) ابن محمدعلی. پسر ارشد محمدعلی پاشا، خدیو مصر. مولد او به سال 1200 یا 1204 ه .ق . در آلبانی (ارناودستان). آنگاه که محمدعلی در مصر استقرار یافت او و برادرش طوسون را در 1219 به مصر خواست و در 1220 او را بگروگان به بابعالی فرستاد. ابراهیم...
ابراهیم پاشا
[اِ] (اِخ) وزیر اعظم عثمانی. اص مسیحی بود. در دورهء ولیعهدی سلیمان قانونی او را اسیر کرده به حضور سلطان بردند و منظور نظر سلیمان گردیده رفته رفته بمناصب عدیده نائل آمد تا در 929 ه .ق . بمقام صدارت رسید. او در جنگهای سلطان با مجار حاضر بود و...
ابراهیم پاشا داماد
[اِ] (اِخ) از مردم صقلیه، مولد او بجوار سرقسطه، از رجال دربار سلطان مراد ثالث. در دورهء سلطان محمد ثالث سه بار بمقام صدارت ارتقا یافته و دختر سلطان مراد ثالث مسماه بعایشه را تزویج کرده است. در جنگ با نمسه (اتریش) در مجارستان سپاه سالار بوده و به سال...
ابراهیم تاج الدین
[اِ جُدْ دی] (اِخ) از علمای قرن دهم هجری. در اسلامبول و غیر آن بتدریس می پرداخته. شرحی بر کتاب مراح در صرف نوشته و نیز حواشی بر تجرید و شرح مفتاح میر سید شریف نگاشته و در آن بر ابن کمال پاشا اعتراضاتی کرده. در سال 973 ه .ق...
ابراهیم تکین
[اِ تَ] (اِخ) یکی از ملوک ترکستان پسر بقراخان. پدر او فرزند ارشد خویش جعفر تکین برادر ابراهیم را ولیعهد خویش کرد، لکن مادر ابراهیم بقراخان را مسموم و برادر دیگر جعفر موسوم به ارسلان را نیز در زندان خفه کرد و پسر خویش ابراهیم را در سال 439 ه...
ابراهیم تیمی
[اِ مِ تَ] (اِخ) نام یکی از زُهّاد. (ابن الندیم).
ابراهیم جونپوری
[اِ مِ ؟] (اِخ)شمس الدین ابراهیم شاه شرقی بن(1)مبارکشاه، سومین پادشاه سلسلهء جونپوری بهندوستان. او حامی علم و ادب بوده و در توسعه و ترقی امر زراعت نیز کوشیده است (803 -844 ه .ق .). از ایران و افغانستان و نواحی مختلف هند علما و ارباب حرفت بدربار او گرد...
ابراهیم جیلی
[اِ مِ] (اِخ) یا ابراهیم گیلانی. نام یکی از عرفای قرن چهارم هجری.
ابراهیم حربی
[اِ مِ حَ] (اِخ) ابن اسحاق بن ابراهیم بن بشیربن عبدالله، مکنی به ابواسحاق. از بزرگان محدثین و عارفین بحدیث. و او عالمی وَرِع و دانای به لغت بود. متوفی به سال 285 ه .ق . او راست: کتاب غریب الحدیث. کتاب الادب. کتاب ناسخ القرآن و منسوخه. کتاب المغازی....
ابراهیم حفصی
[اِ مِ حَ] (اِخ) ابراهیم اول. چهارمین پادشاه از بنی حفص به تونس. رجوع به ابواسحاق حفصی شود.
ابراهیم حفصی
[اِ مِ حَ] (اِخ) ابراهیم دویم، ملقب به مستنصر. چهاردهمین سلطان از بنی حفص در تونس. رجوع به ابواسحاق حفصی شود.