یول گای
[ ] (اِخ) از طوایف ترکمن ساکن ایران و مرکب از 500 خانوار است که در شرفان کلا سکونت دارند. (از یادداشت مؤلف) (از جغرافیای سیاسی کیهان ص102).
یولوق
[یُ] (ترکی / مغولی، اِ) چاپار. پیک. (ظاهراً از: یول، راه + لوق، لق، پسوند نسبت ترکی). (از یادداشت مؤلف).
یوله گلدی
[یُ لَ گَ] (اِخ) دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 24هزارگزی جنوب باختری پلدشت، با 458 تن سکنه. آب آن از ساری سو و زنگبار و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
یولیو
[ ] (لاتینی، اِ) یولیه. ژوئیه.(1) نام ماه هفتم از ماههای رومی. (از الموسوعه ذیل مادهء تقویم). رجوع به یولیه و یولیوس و ژوئیه شود.
(1) - Juillet.
یولیوس
(لاتینی، اِ) ماه تموز، از دهم تیرماه تا دهم مردادماه. ژوئیه. (یادداشت مرحوم دهخدا). نیسان. (التفهیم). به زبان ترکی نام ماهی است که در انگریزی [ انگلیسی ] جولایی [ جولای ] باشد. (آنندراج). ماه هفتم رومی است. (از آثارالباقیه ص50).
یولیوس
(اِخ) یکی از پاپ هاست که از 1503 تا 1513 م. در مسند پاپی استقرار داشت. اول برضد جمهوری وندیک برخاست و با دو پادشاه فرانسه و اسپانیول و امپراطور آلمان متحد شد و سرزمینهای بسیار از وندیک گرفت. سپس برضد لوئی دوازدهم پادشاه فرانسه با وندیک و اسپانیول و...
یولیوس
(اِخ) سرداری از دستهء اوغسطس که از جانب فستس مأمور شد که پولس را به روم برد. و به پولس اطمینان داشت و او را مرخص فرمود که در صیدون از رفقای خود دیدن کند و چون لشکریان خواستند اسیران را برای جلوگیری از فرار بکشند، یولیوس برای حفظ جان...
یولیوس سزار
[سِ] (اِخ)(1) ژول سزار. نام قیصر مشهور روم است. رجوع به سزار و قیصر و تاریخ ایران باستان شود.
(1) - Julius Cesar.
یولیه
[یَ / یِ] (لاتینی، اِ)(1) یولیو. نام ماه سوم از ماههای مردم مغرب که آغاز آنها با آغاز ماه قبطیان برابر است. (از آثارالباقیه ص50): فوصلنا الی مدینه حمص... یوم الاحد الموفی عشرین لربیع [ الاول ] و هو اول یولیه. (رحلهء ابن جبیر). و هو الثالث و العشرین من...
یوم
[یَ] (ع مص) روز گردیدن. (منتهی الارب). || بدبخت روز گردیدن. (ناظم الاطباء).
یوم
[یَ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب. ج، ایام و اصل آن ایوام بوده. جج، ایاویم. (ناظم الاطباء). روز. ج، ایام. (مهذب الاسماء). روز. ج، ایام، اصل آن ایوام و یوم ایوم تأکید است...
یومئذ
[یَ مَ ءِ ذِنْ] (ع ق مرکب) در این روز و در این هنگام و در آن زمان و در آن هنگام. (ناظم الاطباء). به معنی امروز است. (آنندراج). آن روز. (مهذب الاسماء). آن روز و در آن روز. (دهار). و رجوع به یوم شود.
یومری داش
[مُ] (اِخ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمهء شهرستان ماکو، واقع در 26هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه، با 200 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
یومی
[یَ می ی] (ع ص نسبی) منسوب به یوم. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یوم شود. || روزانه و هرروزی. (ناظم الاطباء).
یومیه
[یَ / یُو می یَ / یِ] (از ع، ص نسبی، اِ) روزانه. هرروز. هرروزه. همه روزه. (یادداشت مؤلف). روزانه و هرروزی. (ناظم الاطباء). || چیزی که هرروز به طور استمرار به کسی می دهند. (ناظم الاطباء). میاومه. آنچه مرتب هرروزی از نان و یا پول و جز آن کسی...
یون
(اِ) فلس و فلوس. (ناظم الاطباء) (برهان). فلس. (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) :
فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزد
نفی این مذهب یونان به خراسان یابم.
خاقانی.
با نص حدیث و نظم قرآن
یونی نرزد حدیث یونان.خاقانی.
|| نمد و نمدزین. (ناظم الاطباء) (از برهان). نمدزین. (فرهنگ اوبهی) (صحاح الفرس) (فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (از آنندراج)....
یون
(ترکی، اِ) به معنی مطلق پشم استعمال شود. (انجمن آرا) (آنندراج). کلمهء ترکی است، اوحدی آن را استعمال کرده است. (یادداشت مؤلف). به معنی پشم ظاهراً فارسی باشد، چه بزیون را که سندس یا نوعی سندس است از مرغزی کنند که پشم نرم زیر موی بز است و بز معز...
یون
[] (از لاتینی، اِ) ماه قیصری، اول آن مطابق است با اول حزیران ماه رومی و بیست وپنج خردادماه جلالی و سیزدهم ژوئن ماه فرانسوی. (یادداشت مؤلف).
یون
(اِخ) ناحیه ای به خراسان بزرگ: پادشایی است [ به خراسان ] خرد اندر شکستگی ها و کوههای آن را یون خوانند از پس ناحیت سکیمشت و دهقان او را پاخ خوانند و قوتش از امیر ختلان است و از آن ناحیت نمک خیزد. (حدودالعالم چ دانشگاه ص100).
یون
[یَ وَ / یو] (اِخ) نام پسر یافث. (ناظم الاطباء). رجوع به یونان شود.