یونجالو
[یُنْ] (اِخ) دهی است از دهستان نمین بخش نمین شهرستان اردبیل، واقع در 15هزارگزی شوسهء اردبیل به نمین، با 247 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
یونجه
[یُنْ جَ / جِ] (اِ)(1) ینجه. اسفست. اسپست. آسپست. رطبه. قت. فصفصه. برسیم. گیاهی تر و سبز که تخم آن را می کارند و برای تعلیف اغنام و احشام به کار می رود. (یادداشت مؤلف). یونچقه. گیاهی که اسبان را فربه کند. (فرهنگ رشیدی). اسپست. فسفسه. (برهان). این لغت که...
یونجه زار
[یُنْ جَ / جِ] (اِ مرکب) جایی که در آن یونجه کاشته اند. ارض مقضاب. (یادداشت مؤلف).
یونجه زار
[یُنْ جَ / جِ] (اِخ) از دهات پیرامون تهران میان فرحزاد و امامزاده داود است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص350).
یونجه لو
[یُنْ جَ] (اِخ) دهی است از دهستان قوری چای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 36هزارگزی شمال باختر قره آغاج، با 290 تن سکنه. آب آن از رودخانهء جیران و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
یونژیت
(فرانسوی، اِ)(1) سولفور طبیعی روی و سرب و آهن و منگنز که ظاهری شبیه به گالن دارد. (یادداشت مؤلف).
(1) - Youngite.
یونس
[نُ] (عبری، اِ) به معنی کبوتر است. (از قاموس کتاب مقدس).
یونس
[نِ] (اِخ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، واقع در 24000گزی جنوب شهر ملایر، کنار خاوری راه شوسهء ملایر به بروجرد. سکنهء آن 593 تن. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5). نام محلی کنار راه ملایر و بروجرد، میان سامن...
یونس
[نُ] (اِخ) نام سورهء دهم از قرآن مجید، پیش از سورهء هود و پس از سورهء توبه. و خود دارای 109 آیه است و در مکه نازل شده و با این آیه آغاز می شود: الَر تلک آیات الکتاب الحکیم. (یادداشت مؤلف).
یونس
[نُ] (اِخ) ابن ابراهیم وفراوندی. ابن ندیم در الفهرست ذکر او کرده است. او راست: «الشافی فی علوم القرآن» و «الوافی فی العروض و القوافی». (از معجم الادباء چ مصر ج20 ص68).
یونس
[نُ] (اِخ) ابن ابی عمر اصفهانی، معروف به یونس اصفهانی. از محدثان بود و احادیثی از آن حضرت روایت کرده است. (از ذکر اخبار اصبهان ص354).
یونس
[نُ] (اِخ) ابن ابی فروه. رجوع به یونس (ابن محمد بن کیسان...) شود.
یونس
[نُ] (اِخ) ابن احمدبن رسته مغازلی، مکنی به ابوالحسن. شیخی ثقه و از محدثان بود و به سال 321 ه . ق. درگذشت. (از ذکر اخبار اصبهان ص346).
یونس
[نُ] (اِخ) ابن احمد محلی ازهری کفراوی شافعی، معروف به یونس مصری. فقیه بود و به علم حدیث اشتغال داشت. در محله الکبرای مصر در سال 1029 ه . ق. به دنیا آمد و در همانجا و سپس در الازهر به تحصیل پرداخت. آنگاه به سال 1070 ه . ق....
یونس
[نُ] (اِخ) ابن بدران بن فیروزبن صاعد شیبی قرشی حجازی الاصل، مکنی به ابوالولید و معروف به جمال الدین مصری. قاضی القضاه دمشق. وی در سال 555 ه . ق. در مصر به دنیا آمد و از سلفی و جز وی دانش آموخت و در شام وکالت سلطنتی را بر...
یونس
[نُ] (اِخ) ابن بُکَیْربن واصل شیبانی، مکنی به ابوبکر. مورخ و از حافظان حدیث و از مردم کوفه و از مصاحبان جعفربن یحیای برمکی بود. یافعی و ذهبی او را صاحب «المغازی» دانسته اند. مرگ یونس به سال 199 ه . ق. بود. (از اعلام زرکلی).
یونس
[نُ] (اِخ) ابن حبیب الضبی، مکنی به ابوعبدالرحمان. امام نحویان بصره در روزگار خویش بود و محضر او مجمع اهل ادب و نحو و تحقیق و مرجع رفع مشکلات ادیبان و نحویان بود. سیبویه از محضر او کسب علم کرده و در کتاب خود از او روایت دارد و نیز...
یونس
[نُ] (اِخ) ابن حبیب بن عبدالقاهربن عبدالعزیز. از راویان بود و احادیثی از آن حضرت (پیغمبر) روایت کرده. وی به سال 267 ه . ق. در مدینه درگذشت. (از ذکر اخبار اصبهان ص345).
یونس
[نُ] (اِخ) ابن حسن مصری. از متصوفان بود و کتاب «غایات السرائر و آیات البصائر» از اوست که به سال 896 ه . ق. از تألیف آن فراغت یافت. (از اعلام زرکلی).
یونس
[نُ] (اِخ) ابن حسین بن علی بن محمد بن زکریا، ذوالنون زبیری واحی (یا الواحی) مصری شافعی. فاضل بود و به حدیث و فتوا اشتغال داشت. وی به سال 755 ه . ق. در قاهره به دنیا آمد و به سال 842 ه . ق. در همانجا درگذشت. وی کتاب...