ینال

[ ] (اِخ) کنیزکی ازآنِ مؤیدالملک ابوبکر نظام الملک وزیر که به گفتهء صاحب لباب الالباب: جمال او رشک بتان چین و فرخار بود و دل او بستهء مهر و معتکف چهر او بود لغز در معنی او گفت و اگرچه مشهور است اما ایراد کرده آمد، چه در غایت...


ینالتکین

[یَ تَ] (ترکی، اِ مرکب) ولیعهد جبویه. (مفاتیح). عنوان جانشینان بعضی از ملوک ترک بوده است. (تاریخ بیهقی چ فیاض ذیل ص267). رجوع به ینال شود.


ینالتکین

[یَ تَ] (اِخ) احمد ینالتکین، از درباریان سلسلهء غزنوی بود. و رجوع به احمد ینالتکین شود.


ینایر

[ ] (اِ) نام ماه اول از ماههای رومی که به ماههای یولیوسی نیز معروفند زیرا یولیوس قیصر روم (45 ق.م.) به اصلاح آن فرمان داده است. (از الموسوعه، مادهء تقویم) : استهل هلاله [ هلال شوال ] لیله الثلاثاء السادس عشر من ینایر. (ابن جبیر).


ینبر

[یَمْ بَ] (اِ) ونبر. بی بُن. بادامک. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بادامک شود.


ینبع

[یَمْ بُ] (اِخ) نام بندرگاهی در حجاز. (ناظم الاطباء). شهری و بندری است در کشور عربستان سعودی در ساحل بحر احمر و قریب 10000 تن سکنه دارد. نام قصبهء مرکز قضایی اسکلهء مدینهء منوره می باشد. در ساحل حجاز واقع گشته و نظر به کثرت منابعی که دارد آن را...


ینبع

[یَمْ بُ] (اِخ) قلعه ای است در راه حاجیان مصر که در آن چشمه ها و نخلستانها و کشتهاست. (آنندراج) (منتهی الارب). دهی است در طرف راست رضوی برای مسافری که از مدینه به سوی دریا فرودآید در یک شبه راه از رضوی واقع شده و تعلق دارد به بنی...


ینبغی

[یَمْ بَ] (ع فعل) در فارسی به صورت صفت به کار رود، یعنی سزاوار و شایسته است. (ناظم الاطباء). شاید و سزد. (دهار).
- کماینبغی؛ چنانکه سزد. چنانکه سزید. (یادداشت مؤلف).


ینبوب

[یَمْ] (اِ) خرنوب نبطی. (ذخیرهء خوارزمشاهی). و رجوع به خرنوب و ینبوت شود.


ینبوت

[یَمْ] (ع اِ) درخت خشخاش. (از صیدنهء ابوریحان بیرونی) (ناظم الاطباء) (آنندراج). درخت کوکنار. (از برهان). || درخت خرنوب یا درختی دیگر بزرگ. (ناظم الاطباء) (آنندراج). خرنوب المعز. نام درختی و آن خشخاش نیست برای اینکه بار آن فَشّ است و فَشّ را خشخاش معنی نکرده اند. شوکه شهباء. خروب...


ینبوته

[یَمْ تَ] (ع اِ) یکی ینبوت. (از اقرب الموارد). رجوع یه ینبوت شود.


ینبوته

[یَمْ تَ] (اِخ) منزلی است که حجاج واسط به سوی مکه به اینجا می آیند. در چهل میلی زبیله واقع شده و از یمامه است و نخلستانها دارد. (از معجم البلدان).


ینبوع

[یَمْ] (ع اِ) چشمه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ترجمان القرآن جرجانی ص108). چشمهء بزرگ. (دهار) :
تو ز صد ینبوع شربت می کشی
هرچه زان صد کم شود کاهد خوشی.
مولوی.
نک منم ینبوع آن آب حیات
تا رهانم عاشقان را از ممات.مولوی.
گر تو ینبوع الهی بوده ای
این چنین آب سیر نگشوده ای.مولوی.
||...


ینبوع

[یَمْ] (اِخ) ینبع. بندرگاهی در حجاز که ینبع نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به ینبع شود.


ینپلو

[یَمْ پَ] (ترکی، اِ) میدان و بازاری که اسباب و امتعه و غله و هر چیز که از اطراف آورند در آنجا فروشند. هفته بازار. (ناظم الاطباء). مقامی که از هر شهر و ده اسباب و غله و غیره برای فروختن بدانجا آرند. به هندی آن را مندی و گنج...


ینتوح

[یَ] (ع اِ) نام مرغی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


ینتون

[یَ] (ع اِ) نام درختی ناخوشبوی. (ناظم الاطباء). ثافسیا. ادریاس. (یادداشت مؤلف). ثافثیا. (اختیارات بدیعی). اسم ثافثیاست. (تحفهء حکیم مؤمن). به لغت نبطی صمغ سداب کوهی را گویند و بعضی صمغ سداب صحرایی را گفته اند. (برهان) (آنندراج).


ینج

[یَ] (اِ) بیانکی می گوید فارسی است به معنی فشار برای گرفتن آب چیزی. (یادداشت مؤلف). آلات و ظروف نقره ای یا آهنین را با دست فشار دادن. (از شعوری ج2 ورق443). ظاهراً دگرگون شدهء تنج باشد از مصدر تنجیدن. (یادداشت لغت نامه).


ینجا

[ ] (اِخ) نام شهری به آسیه الصغری. (ابن بطوطه). وادیی است در شعر. (از معجم البلدان).


ینجلب

[یَ جَ لِ] (ع اِ) نام مهره ای که بدان گریخته را بازآرند و زنان شوی را بند کنند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).



قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.