یسنا
[یَ] (اِخ) نام جزء مهم اوستاست و این کلمه به معنی ستایش و حمد و جشن می آید و آن شامل هفتاد و دو فصل است. (یادداشت مؤلف). در اوستایی یسنه
(1) [ همریشهء «یشت» ] به معنی پرستش و ستایش و نماز و جشن است. یسنا بخشی است از اجزای...
یسنا
[یَ] (اِخ) نام جزء مهم اوستاست و این کلمه به معنی ستایش و حمد و جشن می آید و آن شامل هفتاد و دو فصل است. (یادداشت مؤلف). در اوستایی یسنه
(1) [ همریشهء «یشت» ] به معنی پرستش و ستایش و نماز و جشن است. یسنا بخشی است از اجزای...
یسور
[یَ] (ع ص) قمارباز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
یسور
[یَ] (ع ص) قمارباز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
یسور
[یَ] (اِخ) شاهزاده ای که یساول، امیر خراسان را که از جانب ابوسعید فرمان می راند در اواخر سال 716 ه . ق. شکست داد و خود بر خراسان استیلا یافت و بر مازندران حمله کرد و خرابیهای بسیار به بار آورد و سرانجام در جنگ با سپاه امیر حسین...
یسور
[یَ] (اِخ) شاهزاده ای که یساول، امیر خراسان را که از جانب ابوسعید فرمان می راند در اواخر سال 716 ه . ق. شکست داد و خود بر خراسان استیلا یافت و بر مازندران حمله کرد و خرابیهای بسیار به بار آورد و سرانجام در جنگ با سپاه امیر حسین...
یسوع
[یَ] (اِخ) عیسی (ع). (یادداشت مؤلف). رجوع به عیسی شود.
یسوع
[یَ] (اِخ) عیسی (ع). (یادداشت مؤلف). رجوع به عیسی شود.
یسوعی
[یَ] (ص نسبی) عیسوی. مسیحی. ترسا. نصرانی. ج، یسوعیون، یسوعیین: آباء یسوعیین. (یادداشت مؤلف). این فرقه به نام ژزوئیت ها(1) نیز خوانده می شوند. فرقهء کوچکی از مسیحیان که پیرو مسلک ایگناس دولوایولای(2) قدیس می باشند و معتقد به سه اصل تقوی، فقر و اطاعت از پاپ اند. و رجوع...
یسوعی
[یَ] (ص نسبی) عیسوی. مسیحی. ترسا. نصرانی. ج، یسوعیون، یسوعیین: آباء یسوعیین. (یادداشت مؤلف). این فرقه به نام ژزوئیت ها(1) نیز خوانده می شوند. فرقهء کوچکی از مسیحیان که پیرو مسلک ایگناس دولوایولای(2) قدیس می باشند و معتقد به سه اصل تقوی، فقر و اطاعت از پاپ اند. و رجوع...
یسوکای بهادر
[یَ بَ دُ] (اِخ) نام پدر چنگیزخان مغول که رئیس و خان قبیلهء قیات از قبایل مغول بوده است. (از تاریخ مغول ص15). و رجوع به تاریخ جهانگشا ج1 ص31 و 220 شود.
یسوکای بهادر
[یَ بَ دُ] (اِخ) نام پدر چنگیزخان مغول که رئیس و خان قبیلهء قیات از قبایل مغول بوده است. (از تاریخ مغول ص15). و رجوع به تاریخ جهانگشا ج1 ص31 و 220 شود.
یسول
[یَ] (ع اِ) یک نوع سبزه که به روی تنه های درخت و به روی سنگها سبز می گردد و از نباتات ذات الالقاح الخفیه می باشد. (ناظم الاطباء).
یسول
[یَ] (ع اِ) یک نوع سبزه که به روی تنه های درخت و به روی سنگها سبز می گردد و از نباتات ذات الالقاح الخفیه می باشد. (ناظم الاطباء).
یسوم
[یَ] (اِخ) کوهی است متصل به کوه فرقد و در آن هردو، جز درخت نبع و شوحط دیگر نروید و بوزینه ها در وی بسیار باشد. بر فراز آنها رفتن بسی دشوار باشد و مسکن میمونهاست و آب آن منحصراً از آب باران جمع شده در گودالهاست. (از معجم البلدان).
یسوم
[یَ] (اِخ) کوهی است متصل به کوه فرقد و در آن هردو، جز درخت نبع و شوحط دیگر نروید و بوزینه ها در وی بسیار باشد. بر فراز آنها رفتن بسی دشوار باشد و مسکن میمونهاست و آب آن منحصراً از آب باران جمع شده در گودالهاست. (از معجم البلدان).
یسومان
[یَ] (اِخ) دو کوه نزدیک بهم اند و آنها را حیض و یسوم و یا فرقد و یسوم خوانند. راجز گوید: یا ناق سیری قد بدا یسومان. (از تاج العروس).
یسومان
[یَ] (اِخ) دو کوه نزدیک بهم اند و آنها را حیض و یسوم و یا فرقد و یسوم خوانند. راجز گوید: یا ناق سیری قد بدا یسومان. (از تاج العروس).
یسون
[یَ] (ترکی، اِ) رسم و عادت و استعمال و طریقه. (ناظم الاطباء). دستور را گویند. (آنندراج).
یسون
[یَ] (ترکی، اِ) رسم و عادت و استعمال و طریقه. (ناظم الاطباء). دستور را گویند. (آنندراج).