یزدادی
[یَ] (اِخ) محمد بن عبدالله بن یزداد... رازی یزدادی، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن الخباز، در بخارا سکنی گزید و در همانجا به سال 353 ه . ق. درگذشت. از ابراهیم بن یوسف هسنجانی و احمدبن حسن صوفی و محمد بن جریر طبری و جز آنان حدیث شنید....
یزدادی
[یَ] (اِخ) محمد بن عبدالله بن یزداد... رازی یزدادی، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن الخباز، در بخارا سکنی گزید و در همانجا به سال 353 ه . ق. درگذشت. از ابراهیم بن یوسف هسنجانی و احمدبن حسن صوفی و محمد بن جریر طبری و جز آنان حدیث شنید....
یزدان
[یَ] (اِخ)(1) یکی از نامهای خداوند تبارک و تعالی جل شأنه. (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (از آنندراج) (از غیاث) (از فرهنگ جهانگیری). ایزد :
چو بیچاره گشتند و فریاد جستند
بر ایشان ببخشود یزدان گرگر.دقیقی.
نگفتم سه روز این سخن را به کس
مگر پیش یزدان فریادرس.فردوسی.
بنالم ز تو پیش یزدان پاک
خروشان و...
یزدان
[یَ] (اِخ)(1) یکی از نامهای خداوند تبارک و تعالی جل شأنه. (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (از آنندراج) (از غیاث) (از فرهنگ جهانگیری). ایزد :
چو بیچاره گشتند و فریاد جستند
بر ایشان ببخشود یزدان گرگر.دقیقی.
نگفتم سه روز این سخن را به کس
مگر پیش یزدان فریادرس.فردوسی.
بنالم ز تو پیش یزدان پاک
خروشان و...
یزدان آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان رودآب بخش فهرج شهرستان بم واقع در کنار راه فرعی بم به کروک. سکنهء آن 176 تن و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج8).
یزدان آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان رودآب بخش فهرج شهرستان بم واقع در کنار راه فرعی بم به کروک. سکنهء آن 176 تن و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج8).
یزدان آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان حومهء بخش زرند شهرستان کرمان واقع در سر راه مالرو زرند به بافق. سکنهء آن 547 تن و آب آن از قنات است. راه آن اتومبیل رو و فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج8).
یزدان آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان حومهء بخش زرند شهرستان کرمان واقع در سر راه مالرو زرند به بافق. سکنهء آن 547 تن و آب آن از قنات است. راه آن اتومبیل رو و فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج8).
یزدان آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومهء شهرستان قوچان واقع در 37 هزارگزی جنوب خاوری قوچان و دو هزارگزی جنوب شوسهء قدیمی قوچان به مشهد. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
یزدان آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومهء شهرستان قوچان واقع در 37 هزارگزی جنوب خاوری قوچان و دو هزارگزی جنوب شوسهء قدیمی قوچان به مشهد. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
یزدان آباد بالا
[یَ دِ] (اِخ) دهی است از دهستان شهر کهنه بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 15 هزارگزی شمال باختر قوچان. جمعیت آن 340 تن و آب آن از چشمه و قنات است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
یزدان آباد بالا
[یَ دِ] (اِخ) دهی است از دهستان شهر کهنه بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 15 هزارگزی شمال باختر قوچان. جمعیت آن 340 تن و آب آن از چشمه و قنات است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
یزدان آباد پائین
[یَ دِ] (اِخ) دهی است از دهستان شهر کهنه بخش حومهء شهرستان قوچان واقع در 22 هزارگزی شمال باختری قوچان. سکنهء آن 1063 تن و آب آن از قنات است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
یزدان آباد پائین
[یَ دِ] (اِخ) دهی است از دهستان شهر کهنه بخش حومهء شهرستان قوچان واقع در 22 هزارگزی شمال باختری قوچان. سکنهء آن 1063 تن و آب آن از قنات است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
یزدان آفرید
[یَ فَ] (ن مف مرکب، اِ مرکب) یزدان آفریده. آفریدهء یزدان. مخلوق خدا. خلق خدا. (یادداشت مؤلف). || به عقیدهء کریستنسن سرود دینی بوده است. دادآفرید. دادارآفرید. (یادداشت مؤلف).
یزدان آفرید
[یَ فَ] (ن مف مرکب، اِ مرکب) یزدان آفریده. آفریدهء یزدان. مخلوق خدا. خلق خدا. (یادداشت مؤلف). || به عقیدهء کریستنسن سرود دینی بوده است. دادآفرید. دادارآفرید. (یادداشت مؤلف).
یزدان بخت
[یَ بُ] (اِخ) نام رئیس مانویه در زمان مأمون خلیفه که به ری بود و مأمون او را امان داد و اسلام عرضه کرد و او گفت خلیفه هیچکس را به ترک مذهب خود مجبور نکرده است. مأمون گفت چنین است. (از فهرست ابن الندیم ص473). مأمون او را به...
یزدان بخت
[یَ بُ] (اِخ) نام رئیس مانویه در زمان مأمون خلیفه که به ری بود و مأمون او را امان داد و اسلام عرضه کرد و او گفت خلیفه هیچکس را به ترک مذهب خود مجبور نکرده است. مأمون گفت چنین است. (از فهرست ابن الندیم ص473). مأمون او را به...
یزدان بخش
[یَ بَ] (اِخ) نام وزیر هرمز پور نوشیروان. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). نام وزیر هرمز که بنابر نوشتهء بلعمی در مأموریت برای دلجویی بهرام چوبینه به دست پسر عم خود کشته شد و بزرگان به خونخواهی او هرمز را کور کردند و خسرو را به سلطنت رسانیدند: [ ملک...
یزدان بخش
[یَ بَ] (اِخ) نام وزیر هرمز پور نوشیروان. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). نام وزیر هرمز که بنابر نوشتهء بلعمی در مأموریت برای دلجویی بهرام چوبینه به دست پسر عم خود کشته شد و بزرگان به خونخواهی او هرمز را کور کردند و خسرو را به سلطنت رسانیدند: [ ملک...