یدک کشیدن

[یَ دَکْ کَ / کِ دَ] (مص مرکب) یدک کشی. افسار اسب جنیبت را در دست گرفتن و با خود حرکت دادن.
-امثال: اگر دو بز داشته باشد یکی را یدک می کشد ؛متظاهر و خودنما و خودفروش است که ثروت خود را به مردم می نماید.
|| علاوه بر وظیفهء خود،...


یدکی

[یَ دَ] (ص نسبی) اسب جنیبت. کتل. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یدک شود. || علی البدل. دومی از هر چیز که احتیاط را دارند تا اگر یکی تلف و تباه شود دیگری را به کار ببرند: قطعه های یدکی ماشین، قطعه های یدکی اتومبیل، تیغ یدکی. (یادداشت مؤلف).


یدمن

[یَ مَ] (هزوارش، اِ) دست و ید. (ناظم الاطباء). به لغت زند و پازند به معنی دست است که به عربی ید خوانند. (برهان) (از آنندراج). و رجوع به ید و دست شود.


یدور

[یُ] (فرانسوی، اِ)(1) (اصطلاح شیمیایی) ترکیب دوتایی ید یا نمکهای مشتق از اسید یدئیدریک. (فرهنگ اصطلاحات علمی).
(1) - Iodure.


یدوع

[یَ] (اِخ) به لاتین ژادوس و زدوا گویند و او پسر یوناتان است از قبیلهء لاوی. (یادداشت مؤلف).


یدوفرم

[یُ دُ فُ] (فرانسوی، اِ)(1)(اصطلاح شیمیایی) (فرمول آن 3ICH) جسمی است متبلور به رنگ زرد لیمویی با بوی نامطبوع و نافذ شبیه زعفران. یدوفرم در 1975 درجهء صدبخشی ذوب می شود. به عنوان گندزدا مورد استعمال دارد. (فرهنگ اصطلاحات علمی).
(1) - Iodoforme.


یدوی

[یَ دَ وی ی] (ع ص نسبی) یدی. منسوب به ید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به ید شود.


یدوی

[یَ دَ وی ی] (ع ص نسبی) یدی. منسوب به ید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به ید شود.


یده

[یَ دَ] (ع اِ) لغتی است در ید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دست. (از ناظم الاطباء). ید. (تاج العروس).


یده

[یَ دَ / دِ] (اِ) سنگی که برف و باران به طریق افسونگری بر وی نمودار شده. (ناظم الاطباء). || برف و باران آوردن را گویند به طریق عمل سحر و ساحری و این عمل در ماوراءالنهر شهرت دارد. (برهان) (ناظم الاطباء). برف و باران آوردن را گویند. (از آنندراج)...


یده جی

[یَ دَ / دِ] (ص مرکب) یده چی. (ناظم الاطباء). رجوع به یده چی و یده شود.


یده جی

[یَ دَ / دِ] (ص مرکب) یده چی. (ناظم الاطباء). رجوع به یده چی و یده شود.


یده چی

[یَ دَ / دِ] (ص مرکب) یده جی. آنکه افسونگری می کند برای نمایش یده. (ناظم الاطباء). رجوع به یده شود.


یده چی

[یَ دَ / دِ] (ص مرکب) یده جی. آنکه افسونگری می کند برای نمایش یده. (ناظم الاطباء). رجوع به یده شود.


یده چی گری

[یَ دَ / دِ گَ] (حامص مرکب) عمل نمایش برف و باران به طور ساحری. (ناظم الاطباء). رجوع به یده و یده چی شود.


یده چی گری

[یَ دَ / دِ گَ] (حامص مرکب) عمل نمایش برف و باران به طور ساحری. (ناظم الاطباء). رجوع به یده و یده چی شود.


یدی

[یَدْیْ] (ع مص) نیکویی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). احسان کردن. (ناظم الاطباء). || سبقت کردن. (منتهی الارب). || زدن دست کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). یدی فلاناً من یده؛ رفت دست وی و خشک شد و این نفرین...


یدی

[یَدْیْ] (ع مص) نیکویی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). احسان کردن. (ناظم الاطباء). || سبقت کردن. (منتهی الارب). || زدن دست کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). یدی فلاناً من یده؛ رفت دست وی و خشک شد و این نفرین...


یدی

[یَدْیْ] (ع اِ) دست. ید. (ناظم الاطباء). و رجوع به ید شود.


یدی

[یَدْیْ] (ع اِ) دست. ید. (ناظم الاطباء). و رجوع به ید شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.