یدکی
[یَ دَ] (ص نسبی) اسب جنیبت. کتل. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یدک شود. || علی البدل. دومی از هر چیز که احتیاط را دارند تا اگر یکی تلف و تباه شود دیگری را به کار ببرند: قطعه های یدکی ماشین، قطعه های یدکی اتومبیل، تیغ یدکی. (یادداشت مؤلف).