وین
(حرف ربط + صفت / ضمیر) مخفف و این :
چون این گره گشایم وین راز چون نمایم
دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری.
حافظ.
وین
[یِ] (اِخ)(1) پایتخت کشور اتریش است که بر کنار دانوب واقع است و 2000000 تن سکنه دارد. این شهر یکی از مراکز هنر و دانش و تجارت و صنعت کشور است. دانشگاهها و کتابخانه ها و ساختمانهای عظیم و زیبای این شهر مشهور است. کلیسای بزرگ سن اتین(2) در این...
ویندانک
[نَ نَ] (اِ) نافهء مشک. (برهان) (حاشیهء برهان چ معین از سروری). و بفتح اول و ثانی در مؤیدالفضلاء ناغه نوشته اند که به عربی طفره گویند. (برهان). ظاهراً نافه، ناغه خوانده شده و معنی این کلمهء هندی (ناغه) ذکر گردیده است.
ویندکلخوران
[کَ خُ] (اِخ) دهی است از دهستان ایردموسی از بخش مرکزی شهرستان اردبیل. سکنه 440 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
وی نسار
[وِ نِ] (اِخ) دهی از دهستان چهاردولی بخش قروهء شهرستان سنندج است. 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).
وینق
[نَ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکز دهستان مجخوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. سکنه 746 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
وینه
[نَ] (اِخ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. 270 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).
وینه
[یَ نَ / نِ] (اِخ) وین، پایتخت کشور اطریش. رجوع به ویِن شود.
وینه کوه
[] (اِخ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایهء شهرستان قزوین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).
ویو
[وَ / وِ] (اِ) عروس است که زن داماد باشد. (برهان). بیو. بیوگ. ویوگ.
ویو
[وْ] (اِخ) دهی است از دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
ویوک
[وَ یو] (اِ) ویوگ. رجوع به ویوگ شود. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
ویوگ
[وَ یو] (اِ) عروس. بیوگ. بیو. ویو. (حاشیهء برهان چ معین) :
که جاوید این سرا آراسته باد
پر از شادی و ناز و خواسته باد
در او خرم ویوگان و خسوران
عروسان دختران داماد پوران.
(ویس و رامین).
ویولا
[یُ] (فرانسوی، اِ)(1) یکی از سازهای زهی که به ویولون شباهت کامل دارد اما اندکی از آن بزرگتر است. صدای ویولا نیز از صدای ویولون بم تر می باشد. (فرهنگ فارسی معین).
(1) - Viola.
ویولون
[یُ لُنْ] (فرانسوی، اِ)(1) ویلن. یکی از سازهای زهی که می تواند آهنگهای حساس و هیجان انگیز را اجرا کند. این ساز در اصل شرقی بوده و بعد از جنگهای صلیبی به اروپا رفته است. این ساز دارای چهار سیم «می»، «لا»، «رِ» و «سل» است و به دو طریق...
ویولون زن
[یُ لُنْ زَ] (نف مرکب)ویولون زننده. نوازندهء ویولون. ویولونیست.
ویولون سل
[یُ لُنْ سِ] (فرانسوی، اِ)(1) از سازهای آرشه ای که به هیأت ویولون ولی از آن بزرگتر است و به هنگام نواختن ته آن در روی زمین قرار می گیرد و آن را مانند کمانچه می نوازند. صدای ویولون سل یک اکتاو بم تر از صدای ویولاست. (فرهنگ فارسی معین).
(1)...
ویولونیست
[یُ لُ] (فرانسوی، ص، اِ)(1)ویولون زن. ماهر در نواختن ویولون. رجوع به ویولون زن شود.
(1) - Violoniste.
ویوه
[وی وَ / وِ] (اِ) (در کشتی رانی) قسمتی از جثهء کشتی که از آب خارج است (در اصطلاح کشتی بانان سواحل خلیج فارس). (سدیدالسلطنه از فرهنگ ایران زمین سال 11 شمارهء 1-4 ص146).
وی وی
[وُ وُ] (صوت) در تداول کلمهء دال بر تعجب است و حیرت. (فرهنگ فارسی معین) :
به حیرت گفت زال مولع زر
که وی وی جان مادر! جان مادر!نزاری.