ومذه

[وَ ذَ] (ع اِ) سپیدی بی آمیغ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج).


ومز

[وَ] (ع مص) جنبانیدن بینی را از خشم، یا اشاره کردن به بینی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج).


ومس

[وَ] (ع مص) سودن چیزی را به چیزی تا پوست واگردد. (اقرب الموارد) (آنندراج).


ومشه

[وَ شَ] (ع اِ) خال سپید. (منتهی الارب). وَمَشه. الخال الابیض. (از اقرب الموارد).


ومض

[وَ] (ع مص) ومیض. ومضان. درخشیدن برقی بی آنکه پراکنده گردد در ابر، و آنچه از برق در نواحی ابر پراکنده گردد آن را خفو گویند، و آنچه به درازا درخشد و ابر را شکافد آن را عقیقه خوانند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). درخشیدن بخنوه. (تاج المصادر بیهقی).


ومضان

[وَ مَ] (ع مص) ومض. ومیض. درخشیدن برق بی آنکه پراکنده گردد در ابر. (اقرب الموارد). درخشیدن بخنوه. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). رجوع به ومض شود.


ومطه

[وَ طَ] (ع مص) افتادن بر زمین از تعب و سختی. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب).


ومعه

[وَ عَ] (ع مص) یک بار افتادن باران. (منتهی الارب) (آنندراج). الدفعه من الماء. (اقرب الموارد).


ومغه

[وَ غَ] (ع اِ) یک موی دراز. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد).


ومق

[وَ] (ع مص) مِقَه. دوست داشتن کسی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).


ومکه

[وَ کَ] (ع اِمص) فراخی و گشادگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). فسحت. (اقرب الموارد).


ومله بورها

[وَ مَ لَ] (اِخ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 15 هزارگزی باختر راه شوسهء خرم آباد به کرمانشاه. سکنهء آن 240 تن و آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...


ومور

[] (اِ) مئات الوف الوف الوف در مراتب شانزده گانهء عدد نزد فیثاغوریین. (رسائل اخوان الصفاء).


ومه

[وَمْهْ / وَ مَهْ] (ع مص) سخت شدن گرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


ومهه

[وَ هَ] (ع اِ) خلاصهء هر چیزی یا گذارش [ گزارش ] آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


ومیض

[وَ] (ع مص) ومض. ومضان. درخشیدن برق بی آنکه پراکنده گردد در ابر. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). درخشیدن بخنوه. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به ومض و ومضان شود.


ون

[وَ] (پسوند) شبیه و مانند، مرادف وان. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). پسوندی است دال بر شباهت و مانندگی، چنانکه در پلون (پلوان)، نارون و غیره :
فروغ از توست انجم را بر این ایوان مینوون(1)
شعاع از توست مر مه را بر این گردون مینایی.
سنایی.
(1) - در دیوان سنائی چ مدرس رضوی...


ون

[وَ] (حرف ربط) بل و بلکه که کلمهء ترقی باشد. (برهان).


ون

[وَ] (اِ) زبان گنجشک، و آن درختی است که چوبی محکم دارد و از آن الوار سازند و در ساختمانها به کار برند. این درخت در جنگل ها بسیار روید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به زبان گنجشک شود. || میوه ای است مغزدار که به ترکی چتلاقوچ و...


ون

[ـون] (ع پسوند) علامت جمع مذکر سالم در زبان عربی در حالت رفعی. (فرهنگ فارسی معین) :
از این صورت اگر بیرون شوی تو
مه و خورشید محجوبون شوی تو.عطار.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.