ولات

[وُ] (ع ص، اِ) جِ والی. (السامی فی الاسامی). رجوع به ولاه و والی شود.


ولاج

[وَلْ لا] (ع ص) بسیار درآینده. کثیرالدخول. (از اقرب الموارد).
-خراج ولاج، ولاج بن خراج؛ کنایه از کثرت طواف و سعی است. (اقرب الموارد).


ولاج

[وِ] (ع اِ) در. || زمین سخت. || وادی. ج، وُلُج (اقرب الموارد)، وُلوج.


ولاد

[وِ] (ع مص) وِلاده. اِلاده. لِدَه. مولد. ولادت. زادن. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). وضع حمل کردن. (اقرب الموارد). زاییدن :
کارت این بوده ست از وقت ولاد
صید مردم کردن از دام وداد.مولوی.
ازبرای دفع تهمت در ولاد
که نزاده ست از زنا و از فساد.مولوی.


ولادت

[وِ دَ] (ع مص) ولاده. زادن. وضع حمل کردن. زائیدن. (غیاث اللغات) :
با مسیحی که به تعلیم ودود
در ولادت ناطق آمد در وجود.مولوی.
زنان باردار ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند.سعدی (گلستان).


ولادت گاه

[وِ دَ] (اِ مرکب) محل تولد. زادگاه :
ای سپاهان سروری کن بر زمین چون آسمان
در جهان تا تو ولادت گاه چونین سروری.
سنایی.


ولاده

[وَلْ لا دَ] (ع ص) مبالغه است والده را، به معنی بسیار زاینده: صحبه فلان ولاّده الخیر. (اقرب الموارد).


ولاده

[وِ دَ] (ع مص) وِلاد. اِلاده. لِدَه. مولد. زادن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). زاییدن. (برهان). وضع حمل کردن. (اقرب الموارد). ولادت. رجوع به ولادت شود.


ولاده

[وِ دَ / دِ] (اِ) چرم یا چوب مدوری را گویند که در گلوی دوک کنند تا ریسمان که رشته شود از دوک بیرون نرود، و آن را به عربی فلکه خوانند. (برهان) (از آنندراج) (سروری).


ولاذ

[وَلْ لا] (ع ص) دروغگوی که بگوید و نکند. (منتهی الارب). || خودرأی نادرست دوستی. (از منتهی الارب). || ذئب ولاذ؛ الخفی الخفیف. (اقرب الموارد).


ولازجرد

[وَ جِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین واقع در 21 هزارگزی جادهء عمومی، دارای 308 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).


ولازجرد

[وَ جِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان بزچلو از بخش وفس شهرستان اراک. سکنهء آن 270 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).


ولاس

[وَلْ لا] (ع اِ) گرگ. (از منتهی الارب) (آنندراج). ذئب. (اقرب الموارد).


ولاس

[وَ] (اِخ) دهی است از دهستان ماربین بخش سدهء شهرستان اصفهان. سکنهء آن 1376 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج10).


ولاسجرد

[وَ جِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان فراهان بخش فرمهین شهرستان اراک. سکنهء آن 421 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).


ولاش

[وَ] (اِخ) بلاش. پادشاه اشکانی. رجوع به بلاش شود.


ولاشد

[وَ شِ] (اِخ) دهی است از دهستان قره طغان بخش بهشهر شهرستان ساری. سکنهء آن 360 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج3).


ولاشد

[وَ شِ] (اِخ) دهی است از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری. سکنهء آن 105 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج3).


ولاشگرد

[وِ گِ] (اِخ) شهری بوده است در میانهء همدان و کرمانشاه و بانی آن بلاش از پادشاهان ساسانی بوده است و بدین نام ساسانیان متعدد بوده اند و بدین نام قصبات قدیمه باقی است در نواحی اخلاط و کرمان و غیره. ولاشگرد در اصل بلاشکرد بوده. (از انجمن آرا) (از...


ولاشگرد

[وِ گِ] (اِخ) شهرکی است به کرمان و از وی نیل و زیره و نیشکر خیزد. (حدود العالم).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.