وشانی

[وَ] (اِ) زر ده هفت، و آن زری بوده رائج که در قدیم در ملک خراسان سکه میکرده اند. (برهان). زری بوده در قدیم رائج و آن را ده هفت میگفتند و آن خالص نبوده مانند ده دهی، و ده دینار آن هفت دینار بوده و سه دینار غل و...


وشاه

[وُ] (ع ص، اِ) جِ واشی (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، و واشی به معنی سخن چین. نمّام. || مرد بسیارفرزند. || ستور بسیاربچه. || بافندهء جامه. || کاوندهء کان جهت زر. || سکه زن. (منتهی الارب). رجوع به واشی شود.


وشایات

[وِ] (ع اِ) جِ وشایه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وشایه شود.


وشایت

[وِ یَ] (ع مص) سخن چینی کردن. سعایت نمودن. (آنندراج). رجوع به وشایه شود.


وشایج

[وَ یِ] (ع اِ) جِ وشیجه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وشیجه شود.


وشایح

[وَ یِ] (ع اِ) جِ وشاح. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به وشاح شود.


وشایظ

[وَ یِ] (ع اِ) جِ وشیظه. (ناظم الاطباء). وشائظ. رجوع به وشائظ و وشیظه شود.


وشایع

[وَ یِ] (ع اِ) جِ وشیعه. (ناظم الاطباء). رجوع به وشائع و وشیعه شود.


وشایق

[وَ یِ] (ع اِ) جِ وشیقه. (ناظم الاطباء). رجوع به وشیقه شود.


وشایه

[وِ یَ] (ع مص) وشی. سخن چینی کردن. سعایت نمودن نزدیک پادشاه. (منتهی الارب). غمز کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). || دروغ گفتن. || آراستن سخن به دروغ. || بسیار شدن اهل قبیله و فرزندان و زادن. (منتهی الارب). رجوع به وشی شود.


وشب

[وَ] (ع ص، اِ) هر چیزی ردی و گنده و سطبر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج). غلیظ. (اقرب الموارد). || گروه مردم از هر جنس. ج، اوشاب. (ناظم الاطباء).


وشب

[وِ] (ع اِ) یکی اوشاب است و اوشاب به معنی گروه مردم از هر جنس، و آن مقلوب اوباش است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مدخل قبل شود.


وشبه

[وَ بَ] (ع ص) مؤنث وشب، به معنی هر چیزی ردی و گنده و سطبر. (منتهی الارب). || تمره وشبه؛ یعنی خرمای سطبرپوست. (منتهی الارب). رجوع به وشب شود.


وشت

[وَ] (ص)(1) خوب و خوش و نیکو. (برهان) (ناظم الاطباء). وش. (آنندراج) :
گفت ریشت شد سفید از حال گشت
خوی زشت تو نگردیده ست وشت.مولوی.
|| (اِ) خوبی و نیکویی. (ناظم الاطباء). || واحدهای کوچک سپاهیان (در عهد ساسانی). (فرهنگ فارسی معین از کریستنسن، ساسانیان ص 210 ترجمه چ 2 ص 237)...


وشتاسب

[وَ] (اِخ) گشتاسب پدر اسفندیار. (آنندراج). رجوع به گشتاسب شود.


وشتاسف

[وَ] (اِخ) وشتاسب. (ابن البلخی). گشتاسب. رجوع به گشتاسب شود.


وشتان

[] (اِخ) دهی جزو دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیری است. سکنهء آن 445 تن. آب آن از چشمه و رود قزقانچای و محصول آن غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت است و در زمستان به مازندران رفته و مراجعت مینمایند. مزرعهء کهندان، قزن درآب جزو این...


وشتکان

[] (اِخ) دهی جزو دهستان جاسب بخش دلیجان شهرستان محلات. کوهستانی و سردسیری است. سکنهء آن 448 تن. آب آن از 2 رشته قنات و محصول آنجا غلات، فندق، گردو، بادام، انگور و شغل اهالی زراعت، قالیچه بافی و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).


وشتمونتن

[وَ تَ نِ تَ] (هزوارش، مص)(1) به لغت زند و پازند به معنی خوردن و آشامیدن باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
(1) - هزوارش: vashtmonetan,visht(a)monitan, vashtmuntan، پهلوی: xvartan (خوردن). (حاشیهء برهان قاطع چ معین از یونکر ص 75).


وشتن

[وَ تَ] (مص)(1) جستن. (آنندراج). رقص کردن. (آنندراج) (انجمن آرا). رقاصی کردن. (برهان). رقصیدن. (برهان). جست وخیز کردن. (ناظم الاطباء). و مخصوصاً آن قسم رقصی که مخصوص دراویش است. (ناظم الاطباء) :
یارم ز در درآمد وشتن کنید وشتن
این خانه را ز وشتن گلشن کنید گلشن.
قاسم انوار.
رجوع به وشت شود.
(1) -...



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.