ورماندگی

[وَ دَ / دِ] (حامص مرکب) درد شکم و اوجاع روده و احشاء. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج).


ورمزیار

[وَ مَ] (اِخ) دهی است جزو دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، در 29500گزی شوسهء میانه به زنجان، دارای 198 تن سکنه است. این ده در دو محل به فاصلهء 500 گز قرار گرفته و به نام مزیار بالا و مزیار پایین مشهور است. سکنهء مزیار بالا 100تن میباشد. (از...


ورم کردن

[وَ رَ کَ دَ] (مص مرکب)آماس کردن. آماسیدن. باد کردن. رجوع به ورم شود.


ورمن

[وَ مَ] (هزوارش، ضمیر) به لغت ژند و پاژند به معنی او باشد که ضمیر غائب است و به عربی هو میگویند. (ناظم الاطباء) (برهان)(1).
(1) - هزوارش: v(a)rman، پهلوی: o(y)به معنی او (ضمیر). (حاشیهء برهان قاطع، از یونکر ص76).


ورموت

[وِ] (فرانسوی، اِ)(1) نوعی از شراب. (یادداشت مؤلف). شراب سفید که در آن مواد عطرآگین می آمیزند. (فرهنگ فارسی معین).
,(فرانسوی)
(1) - Vermout, Vermouth .(آلمانی)Wermut


ورمی

[وَ رَ] (ص نسبی) منسوب به ورم. ورم کرده. رجوع به ورم شود.


ورمیزآوا

[وَ] (اِخ) دهی است از دهستان گورک سردشت بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در دوهزارگزی خاور شوسهء سردشت به مهاباد. دارای 124 تن سکنه است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج4 شود.


ورمیشل

[وِ شِ] (فرانسوی، اِ)(1) نوعی رشتهء فرنگی که به شکل رشته هایی باریکتر از اسپاگتی تهیه شود و آن را در سوپ و آش به کاربرند. (فرهنگ فارسی معین).
.
(فرانسوی)
(1) - Vermicel, Vermicelle


ورنا

[وَ / وُ] (ص) برنا. جوان که در مقابل پیر است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
جهان پیر ورنا شد دگر بار
بنفشه زلف گشت و لاله رخسار.
(ویس و رامین).
|| خوب و نیک. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || فاخته و کبوتر کبودرنگ. || (اِ) گندم. (ناظم الاطباء).


ورنائی

[وَ / وُ] (حامص) برنائی. جوانی :
نگر تا نیز بیهوده نگویی
به پیری طبع ورنائی نجویی.
(ویس و رامین).
رجوع به برنا و ورنا شود.


ورناس

[وُ] (ص) بی خبر و غافل و کاهل و سست و تنبل و بی هوش. (ناظم الاطباء).


ورناک

[وِ] (اِخ) نام چشمه ای است در کشمیر. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) :
آن بت کشمیری من تا ز چشم من برفت
چشم من از اشک رشک چشمهء ورناک شد.
ابونصر نصیرا بدخشانی (از آنندراج).


ورنامه

[وَ مَ / مِ] (اِ مرکب) برنامه. سرنامه. عنوان. (برهان). آنچه بر سر کتابتها نویسند که به شرف مطالعهء فلان برسد. (برهان) :
چو زآن نامه ورنامه برخواندند
سخنهای نغزش برافشاندند.فردوسی.


ورنان

[وَ] (ص) سودمند و بافایده و به کار. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس).


ورنان

[وَرْ رَ] (ص) سودمند و بافایده و به کار. || شفاعت کننده و ورنان. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). رجوع به وَرْنان شود.


ورنتل

[وَ رَ تَ] (ع اِ) داهیه. (اقرب الموارد). مصیبت. بلا و سختی. (ناظم الاطباء). || امر عظیم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وَرَنتَلی. (اقرب الموارد).


ورنتلی

[وَ رَ تَ لا] (ع اِ) امر عظیم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ورنتل شود.


ورنج

[وَ رَ] (ص) آزمند و حریص و خداوند شره. (ناظم الاطباء). خداوند حرص و شره را گویند. (برهان). حریص. (انجمن آرا) :
به ظل همای همایون جاهت
دو بازوی زاغ ورنج(1) ارج کردم.سوزنی.
و ظاهراً در این بیت به جای ورنج ورخج است؛ یعنی زشت و مکروه. (انجمن آرا). || پرخور و شکم...


ورنجن

[وَ رَ جَ] (اِ) برنجن. حلقه ای باشد از طلا و نقره و امثال آن که زنان بر دست و پای کنند. آنچه بر دست کنند دست ورنجن و آنچه بر پای کنند پای ورنجن خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء). به عربی خلخال گویند. (آنندراج). مبدل برنجن و...


ورنجه

[وَ رَ جَ / جِ] (اِخ) نام مردی بوده آلانی از مبارزان لشکر روس، و آلان شهری است در ترکستان. (انجمن آرا) (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || رشیدی نویسد: ورنجه حجره بالای حجره و همچنین ورواره که برباره نیز گویند. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.