وداغ

(1) [وَ] (اِ) آتش را گویند که به عربی نار گویند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان).
(1) - این تصحیف است و صحیح وراغ براء مهمله است چنانکه بیاید. (حاشیهء برهان چ معین، از سراج اللغات، از فرهنگ نظام).


وداف

[وُ] (ع اِ) نره. (ناظم الاطباء). بدان جهت که از وی آب منی میچکد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


وداق

[وَ] (ع مص) خواهش گشن کردن ستور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ودق. ودقان. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).


وداق

[وِ] (ع اِمص) آزمندی گشن. یقال: بها وداق. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وَداق شود.


وداک

[وَدْ دا] (ع ص) چربش فروش. (مهذب الاسماء) (از المنجد). فروشندهء چربی. رجوع به ودک شود.


ودان

[وِ] (ع مص) وَدن. تر کردن چیزی و تر نهادن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). || نیکو کردن حال عروس و نیکو قیام نمودن بر آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). و همچنین نیکو کردن تیمار اسب. (از اقرب الموارد). || کوتاه ساختن چیزی را. ||...


ودانوش

[] (اِخ) نام مردی که عذرا را بفروخت. (لغت نامهء اسدی) :
گذشته بر او بر بسی کام و دام
یکی تیزپایی ودانوش نام.عنصری.
رجوع به دانوش در همین لغت نامه و فرهنگ سروری شود.


ودایع

[وَ یِ] (ع اِ) جِ ودیعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). امانتها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ودیعه شود.
- ودایع آفریدگار؛ رعایا. رعیت ها. (فرهنگ فارسی معین).
|| جِ ودیع. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ودائع شود.


ودب

[وَ] (ع اِ) بدحال. (منتهی الارب) (آنندراج). || بدحالی. (ناظم الاطباء). بدی حالت. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بدی حال. (اقرب الموارد).


ودج

[وَ] (ع مص) رگ گردن بریدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رگ زدن ستور. (تاج المصادر زوزنی). قصد کردن رگ گردن ستور را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیکو و راست کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). || صلح افکندن میان قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و فعل آن از...


ودج

[وَ دَ] (ع اِ) رگ گردن. (از بحرالجواهر) (آنندراج) (اقرب الموارد). گردن. (منتهی الارب). هر یک از دو رگ سطبر گردن که آن دو را به صیغهء تثنیه ودجان گویند. وداج. رگ بسمل. شاهرگ. شه رگ. (دهار). رگ گردن ستور که قصاب ببرد. تثنیهء آن ودجان و ج، اوداج. (مهذب...


ودجان

[وَ دَ] (ع اِ) دو ودج و آن دو رگ گردن باشد یکی را ودج ظاهر و دیگری را ودج غائر گویند. || دو برادر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || دو چیز بهم پیوسته و آن تشبیهی است به دو رگ گردن در پیوستگی و همنشینی با یکدیگر. (از...


ودحه

[وَ دَ حَ] (ع اِ) مااغنی عنی ودحه؛ ای وتحه؛ یعنی به چیزی فایده ندارد از من. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


ودخین

[وَ] (اِ) بر وزن پروین، جانوری است آبی و دندان دارد و گردنی دارد باریک و دراز و پیوسته در آبهای شور و ناصاف و تیره میباشد. گویند نابیناست و چشم ندارد و به هندی بوبو میگویندش. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج).


ودداء

[وُ دَ] (ع ص، اِ) جِ ودود. به معنی دوست و بسیارمحبت. (منتهی الارب). رجوع به ودود شود.


ودر

[وَ] (ع مص) مست شدن چنانکه بیهوشی طاری گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). || دور کردن و تبعید نمودن. (از اقرب الموارد).


ودرستان

[وَ دَ سِ] (اِ) ودرشتان. ورستان و امت پیغمبر و پیروان آن و حواری آن. (ناظم الاطباء). رجوع به برروشنان شود.


ودرشتان

[وَ دَ شِ] (اِ) ودرستان. (ناظم الاطباء). رجوع به مدخل قبل و رجوع به برروشنان شود.


ودس

[وَ] (ع مص) پنهان گشتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پوشیده شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || نهفتن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنهان کردن. (تاج المصادر بیهقی). || رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): ماادری این ودس؛ ای ذهب....


ودش

[وَ] (ع اِ) تباهی و فساد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فساد. (اقرب الموارد).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.