والد
[لِ] (ع ص، اِ) پدر. (فرهنگ نظام) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (المنجد). بابا. اب. باب :
آن خاک هست والد و گل باشدش ولد
بس رشد والدی که لطیفش ولد بود.
منوچهری.
فرزند استادم خواجه بونصر ادام الله سلامته و رحم والده. (تاریخ بیهقی ص 289). برنای به کارآمده...
والدات
[لِ] (ع اِ) مادران. پدران. جِ والده و والد. رجوع به والده و والد شود.
والدان
[لِ] (ع اِ) صیغهء تثنیه در حالت رفعی. پدر و مادر. (مهذب الاسماء) (ترجمان علامهء جرجانی ص102). اب و ام. (المنجد).
والدعا
[وَدْ دُ] (از ع، شبه جمله) کلمه ای که در وقت رفتن و خداحافظی کردن استعمال می نمایند. (ناظم الاطباء).
والدون
[لِ] (ع اِ) جِ والد، در حالت رفعی. رجوع به والد شود.
والده
[لِ دَ] (ع ص، اِ) مادر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ج، والدات. ام. ماما. مامان : و والدهء امیر و حرهء ختلی و دیگر عمات و خالگان همچنان معتمدان فرستاده بودند. (تاریخ بیهقی ص653). نامه رسید به گذشته شدن والدهء بونصر مشگان. (تاریخ بیهقی...
والدین
[لِ دَ] (ع اِ) صیغهء تثنیه، در حالت نصبی و جری. پدر و مادر. (ناظم الاطباء). ابوین. ابوان. والدان. باب و مام. اب و ام. بابا و ماما :
دو کف کافی او والدین مکرمتند
ازین و آن کرم و جود بی قیاس ولد.سوزنی.
بهر دل والدین بستهء شروان شدن
پیش در اهل بیت...
والذاریات
[وَذْ ذا] (اِخ) پنجاه و یکمین سوره از قرآن مجید، و آن مکیه و مشتمل بر 60 آیه است و آغازش این آیت: والذاریات ذرواً.
والذاریات
[وَذْ ذا] (از ع، اِ مرکب) در تداول، پریشانی. سختی. هرج و مرج. مصائب. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- والذاریات خواندن؛ در تداول، دلیل های بی معنی و دراز آوردن. (یادداشت مرحوم دهخدا).
والسلام
[وَسْ سَ] (ع شبه جمله) مجازاً، انتهی. خاتمه. تمت. این است و بس. و بس. و تمت. همین و بس. فقط. کلمه ای که بدان نامه یا گفتاری را ختم کنند :
پور اگر پندپذیری همی
پند من این است ترا والسلام.ناصرخسرو.
ترا عمر چندانکه خواهی دهد
همین است باقی دعا والسلام.سوزنی.
چون تو همه...
والشمس
[وَشْ شَ] (اِخ) سورهء نود و یکم از قرآن مجید، مکیه و آن 15 آیه است و بدین آیت آغاز می شود: والشمس و ضحیها.
والضحی
[وَضْ ضُ حا] (اِخ) نود و سومین سورهء قرآن مجید، مکیه و یازده آیه است و بدین آیت شروع می شود: والضّحی و اللیل اذا سجی :
ترک بدی مقدمهء فصل نیکی است
کاول علاج واجب بیمار احتماست
خود نفی باطل اول لفظ شهادت است
کاول اعوذ وانگهی الحمد و والضحی است.
کمال اسماعیل.
والظ
[وَظ ظ] (اِ رمز) رمز است «والظاهر» را. (یادداشت مرحوم دهخدا).
والع
[لِ] (ع ص) دروغگوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کذاب. (از اقرب الموارد) (المنجد). دروغ زن. (مهذب الاسماء). ج، وَلَعَه. || ولع والع؛ کذب عظیم. (اقرب الموارد). دروغ بزرگ. (ناظم الاطباء) (المنجد). || (اِ) کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
والعادیات
[وَلْ] (اِخ) یکصدمین سوره است از قرآن مجید و آن مکیه و مشتمل بر یازده آیت است و بدین آیت آغاز شود: والعادیات ضبحا.
والعصر
[وَلْ عَ] (اِخ) یکصد و سومین سورهء قرآن مجید، مکیه و مشتمل بر 3 آیت است و بدین آیه آغاز شود: والعصر ان الانسان لفی خسر.
والعه
[لِ عَ] (ع ص) تأنیث والع. رجوع به والع شود. || مانع. بازدارنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گویند: ماادری ما والعته؛ نمیدانم کدام چیز بازدارندهء اوست. (از منتهی الارب).
والعهده علی الراوی
[وَلْ عُ دَ تُ عَ لَرْ را] (ع جملهء اسمیه) به گردن گوینده. بر عهدهء روایت کننده : حکایات و اخبار هر قوم از کتب مشهور... نقل می کنند و می نویسند والعهده علی الراوی. (رشیدی).
والغ
[لِ] (اِخ) کوهی است میان احساء و یمامه. (از معجم البلدان) (از منتهی الارب).
والغانه
[نَ / نِ] (اِ) والغونه. سرخی و غازهء زنان. سرخاب. سفیداب. (ناظم الاطباء).