واتل
[تِ] (اِخ)(1) خوانسالار «کنده»(2) کبیر که مرگ غم انگیز او را «مادام دوسوینیه»(3)نگاشته و بدین وسیله نام او جاوید مانده است. (1671).
(1) - Vatel.
(2) - Conde (le Grand...).
(3) - Mme de Sevigne.
واتلینگ
(اِخ)(1) نخستین جزیره از جزایر باهاما(2) [ نزدیک سواحل فلوریدا ] که اسپانیائیها (کریستف کلمب و همراهان) در بامداد روز جمعه 12 اکتوبر 1492 به آن برخوردند. کلمب آنجا را سن سالوادر(3) (یعنی نجات دهندهء مقدس) نامید. (از هرمزدنامه ص191).
(1) - Watling.
(2) - Bahama.
(3) - San - Salvador.
واتمان آباد
(اِخ) دهی است از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع در 6500 گزی شمال خاوری سردشت و 1000 گزی باختر شوسهء سردشت به مهاباد. محلی است کوهستانی معتدل. سکنهء آن 115 تن که سنی اند و به زبان کردی سخن میگویند. آب آن از رودخانهء سردشت تأمین میشود و...
واتمان آباد
(اِخ) دهی است از دهستان پیران بخش حومهء شهرستان مهاباد واقع در 52000 گزی جنوب باختری مهاباد و 5000 گزی خاور شوسه خانه به نقده. در جلگه واقع شده، معتدل و سالم و سکنهء آن 52 تن است. سنی اند و به زبان کردی سخن میگویند آب آن از رودخانهء...
واتن
[تَ] (مص) گفتن. (ناظم الاطباء). واتم به لغت اصفهانی به معنی گفتم باشد. (آنندراج).
واتن
[تِ] (ع ص) چیز ثابت و پاینده و در جای خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، وتن. (ناظم الاطباء). || آب روان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء): وتن الماء وتوناً؛ پیوسته روان ماند آب و منقطع نشد. (منتهی الارب) (المنجد). || الماء الواتن؛ هوالمعین الدائم الذی لایجری، او لایذهب....
واتنشاید
[تِ] (اِخ)(1) شهری است در آلمان در وستفالی(2) شمالی در ناحیهء رور(3)که 73000 تن سکنه دارد و مرکز صنایع فلزکاری، کفش سازی و مکانیکی است.
(1) - Wattenscheid.
(2) - Westphalie.
(3) - Ruhr.
واتو
[تُ] (اِخ)(1) ژان آنتوان. نقاش و حکاک فرانسوی که در سال 1684 م. متولد شد و در 1721 م. درگذشت. تابلوهایی از او در موزهء لوور وجود دارد.
(1) - Watteau, Jean - Antoine....
واتو
(اِخ)(1) ژان. مورخ فرانسوی که در 1792 م. در یکی از شهرهای ناحیهء «رن» متولد شد و در سال 1848 م. در انگلستان درگذشت.
(1) - Vatout, Jean....
واتوختن
[تَ] (مص مرکب) بازدادن. || ادا کردن. || دوباره سنجیدن. (ناظم الاطباء). مرکب از: وا + توختن. رجوع به توختن شود.
واتوره
[رَ / رِ](اِ)چشم غره.
- واتوره رفتن به کسی؛ چشم غله، چشم زهره بدو رفتن. چشم آغیل رفتن.
واتوله
[لَ] (اِ) هذیان. (ناظم الاطباء).
واتولیدن
[دَ] (مص مرکب) روییدن درخت پس از بریدن: الانساغ؛ واتولیدن و رستن درخت پس از برش. (تاج المصادر بیهقی).
واتویل
(اِخ)(1) ژان دو. (1613 - 1702 م.) کشیش و ماجراجوی فرانسوی که خود را به لوئی چهاردهم فروخت تا تسخیر فرانش کنته(2) را برای وی تسهیل کند. او در بزانسون(3) متولد شد. برادرش شارل(4) در 1670 م. از طرف دولت اسپانیا به سفارت در لندن برگزیده شد.
(1) - Vatteville, Jean...
واته
[] (اِخ)(1) نام یکی از شهرهای اندلس نزدیک کنکه. (از نخبه الدهر دمشقی ص 244).
(1) - در یکی از نسخه های خطی نخبه الدهر نام این شهر «وابه» نیز نوشته شده است. (حاشیهء همان کتاب).
واته
[تِ] (اِخ)(1) نام جزیره ای از پولینزی در قلب جزایر هبرید جدید.
(1) - Vate.
واتی
(اِخ)(1) مرکز جزیرهء یونانی سامس که دارای 8400 تن جمعیت میباشد. صادرات آن شراب و میوه و زیتون است.
(1) - Vathy.
واتیغ برخاستن
[بَ تَ] (مص مرکب)(...موی) راست ایستادن.
واتیکان
(اِخ)(1) کاخ پاپها در رم و مشتمل است بر مجموعه ای از قصرها و کلیساهای کوچک که از ادوار مختلف بر جای مانده و هر یک دارای خصوصیت و طرح خاصی است. در آنجا راهروهای نقاشی شده، مجسمه ها و آثار باستانی وجود دارد. کتابخانهء آن دارای 67000 نسخهء خطی...
واتیکان
(اِخ)(1) شهری است که در 1929 م. بر طبق قرارداد لاتران(2) فرمانروایی پاپ بر آن به رسمیت شناخته شد. دارای 525 تن جمعیت است. قصرها و باغهای واتیکان داخل در آن است. در اطراف آن نیز کلیساهایی دیده میشود. کلیسای پترس قدیس(3) نیز در همان جاست. جمعیت این شهر در...