هیکلی

[هَ / هِ کَ] (ص نسبی) منسوب به هیکل. || حمایلی.
- قرآن هیکلی؛ قرآنی خرد که توان آن را حمایل کرد. (یادداشت مؤلف).


هیگر

[هَ / هِ گَ / هی گَ] (اِ) اسب کمیت و معنی ترکیبی آن اسب کهر است چه هی به معنی اسب است و کهر نیز نام رنگ کمیت، اسب سیاهی است که به سرخی زند و یال و زانوهایش سیاه باشد و آن را به ترکی قراکهر گویند یعنی...


هیل

[هَ] (ع مص) فروریختن بر چیزی خاک و ریگ را. (منتهی الارب). || فروریختن آرد در انبان بی وزن و کیل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). فروریختن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن) (مصادر اللغه). || روان کردن. || (اِ) مال بسیار. (دهار) (اقرب الموارد). مال بسیار یا ریگ یا باد....


هیل

(اِ)(1) معروف است و به عربی قاقلهء صغار میگویند. (برهان). دوایی است که به هندی الایچی سفید نامند. ظاهراً این معرب هیل است که به یای مجهول باشد و به عربی قاقلهء صغار را گویند. (غیاث اللغات). هل. هیل بوا. خیربوا. (یادداشت مؤلف) (ذخیرهء خوارزمشاهی) :
فلفل و میخک و بزباز...


هیلا

[هَ / هِ] (اِ) باشه را گویند و آن پرنده ای است شکاری کوچکتر از باز. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). || (اِخ) نام غولی ماده است در شعر ذیل از نظامی :
ماده هیلا و نام نر غیلاست
کارشان کردن بدی و بلاست.
نظامی.


هیلاء

[هَ] (اِخ) کوهی است سیاه به مکه. (منتهی الارب) (معجم البلدان).


هیلاج

[هَ / هِ / هی] (اِ) این لغت یونانی است و بعضی گویند هندی است و معنی آن چشمهء زندگانی باشد و آن را منجمان فارس «کدبانو» گویند و آن دلیل جسم مولود است چنانکه کدخدا دلیل روح باشد و کیفیت و کمیت عمر مولود را از این دو دلیل...


هیلاجیت

[هَ / هی جی یَ] (ع مص جعلی، اِمص) عمل هیلاج. سمت هیلاج.


هیلار

(اِخ)(1) مستشرق فرانسوی (1805-1895 م.). مطالعات و تحقیقاتی دربارهء ادیان ملل شرق بعمل آورده. از آثار اوست: 1- بودا. 2- محمد و قرآن. (فرهنگ عمید).
(1) - Hilar.


هیلان

[هَ یَ] (ع اِ) آنچه فروریزد از ریگ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به هَیل شود.


هیلانیه

[] (اِخ) فرقه ای از فِرَق میان عیسی و محمد علیهماالسلام. (الفهرست ابن الندیم).


هیلبرت

[بِ] (اِخ)(1) داوید. ریاضی دان معروف آلمانی (1862-1943 م.). در سال 1899 کتابی به نام اصول اساسی هندسه تألیف و منتشر کرد. در علوم ریاضی مطالعات و ابداعاتی کرد. در 81سالگی در اردوگاههای اسیران در اثر شکنجهء عمال نازی درگذشت. (فرهنگ عمید).
(1) - Hilbert, David.


هیل بوا

[] (اِ مرکب) قاقلهء صغیره. رجوع به هیل و رجوع به تذکرهء ضریر انطاکی شود.


هیل بویا

(اِ مرکب) قاقلهء صغار. رجوع به هیل و هیل بوا شود.


هیلع

[هَ لَ] (ع ص) سست و ضعیف. (از اقرب الموارد).


هیل غراب

[] (اِ مرکب)(1) قاقلهء کبار. رجوع به قاقله شود.
(1) - Amomum subulatum.


هیلکون

[هَ لَ] (ع اِ) داس بی دندان. (منتهی الارب) (آنندراج).


هیلله

[هَ لَ لَ] (ع مص جعلی) لااله الاالله گفتن. (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (دهار). و این مصدری است منحوت چون حوقله که مصدری است و از لاحول ولاقوه الا بالله ریخته و تراشیده شده است. (از اقرب الموارد).


هیلمان

[هَ لَ / لُ] (ع اِ) بسیار از مال و جز آن: جاء بالهیل و الهیلمان؛ مال بسیار آورد یا آورد ریگ و باد را. (منتهی الارب). هِلِمّان. گویند: جاءنا بالهیل و الهیلمان؛ اذا جاء بالمال الکثیر. (اقرب الموارد).


هیلو

[هَ / هِ] (اِ) هلیو. گردکان بازی.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.