هم زدن

[هَ زَ دَ] (مص مرکب) مخلوط کردن. مایعی را که از مواد مختلف باشد با آلتی در هم آمیختن، چنانکه آش را با چمچه یا قاشق هم زنند. (یادداشت مؤلف).


هم زلف

[هَ زُ] (ص مرکب) شوهر خواهر زن. هم داماد. (آنندراج). همریش. هم دامان. باجناغ.


هم زمان

[هَ زَ] (ص مرکب) هم عصر. معاصر. (یادداشت مؤلف).


هم زمین

[هَ زَ] (ص مرکب) هم وطن. دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند :
جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم
همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب.
ناصرخسرو.


هم زنجیر

[هَ زَ] (ص مرکب) دو زندانی که هر دو را به یک زنجیر بسته باشند، یا دو دیوانه که در یک زنجیر کشند.


هم زور

[هَ] (ص مرکب) دو کس که در قوّت با هم برابر باشند. (آنندراج) :
نهادند پس گیو را با گروی
که هم زور بودند و پرخاشجوی.فردوسی.
بدو گفت هم زور تو پیل نیست
به مانند رای تو خود نیل نیست.فردوسی.


همزه

[هُ مَ زَ] (ع ص) عیب جوی مردم. || سخن چین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (اِخ) عنوان سورهء صدوچهارم قرآن که آن 9 آیه دارد و از سورهای مکی است. (یادداشت مؤلف).


همزه

[هَ زَ / زِ] (از ع، اِ) نام نخستین حرف از حروف الفبای فارسی و عربی است. آن را از حروف حلق خوانند و گاه آن را پس از الف، دومین حرف به حساب آورند. شکل آن در آغاز کلمه چون الف است با این تفاوت که همزه خود حرکت...


همزه آباد

[هَ زِ] (اِخ) دهی است از بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان دارای 45 تن سکنه. آب آن از رود کبوترلانه و محصول عمده اش غله و حبوب و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج5).


همزه کلا

[هَ زَ کَ] (اِخ) نام محلی در کنار راه بابل به چالوس میان بابل و امیرکلا. (یادداشت مؤلف).


همزهء مسمار

[هَ زَ / زِ یِ مِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) میخ کجواج، یعنی که راست نباشد، چه الف مسمار به معنی میخ راست است. (برهان).


همزی

[هَ] (نف مرکب) هم زی. دو تن که با هم زیست کنند. (یادداشت مؤلف).


همزی

[هَ مَ زا] (ع ص) ریح همزی؛ باد سخت آواز. || قوس همزی؛ کمان سخت دوراندازنده تیر را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


همزیان

[هَ] (اِخ) دهی است از بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی که 320 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است. کاردستی مردم بافتن جاجیم است. دو قسمت بالا و پائین دارد که سکنهء همزیان بالا 45 نفر است. (از فرهنگ جغرافیائی...


هم زیست

[هَ] (ص مرکب) همزی. دو تن که با هم زیست کنند. (یادداشت مؤلف).


همزیستی

[هَ] (حامص مرکب)(1)هم زیستی. با هم زیستن. زندگی دو تن یا دو گروه با یکدیگر درحالی که شاید مناسب یکدیگر نباشند.
.
(فرانسوی)
(1) - Symbiose


همس

[هَ] (ع اِ) آواز نرم. || هرچیز خفی. || آواز خفی تر از آواز قدم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || آواز نرم دهن بی آمیزش آواز سینه. (منتهی الارب). || (مص) فشردن. (منتهی الارب). فشردن انگور. (اقرب الموارد). || شکستن. || لب بند کرده داشتن، خاییدن طعام را. || نیک...


هم ساز

[هَ] (ص مرکب) سازگار. موافق. (یادداشت مؤلف).
- همساز گشتن؛ موافق و همراه شدن :
خروشان از آن جایگه بازگشت
تو گفتی که با باد همساز گشت.فردوسی.
|| همدم. مونس. قرین. (یادداشت مؤلف) :
سخن هیچ مسرای با رازدار
که او را بود نیز همساز و یار.فردوسی.
|| همسر :
که ای خوب رخ کیست همساز تو
بدین کش...


هم ساز

[هَ] (اِخ) دهی است از بخش بالای شهرستان اردستان که 226 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی مردم قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج10).


همسال

[هَ] (ص مرکب) هم سال. هم سن. (آنندراج). دو تن که به یک اندازه عمر کرده باشند. (یادداشت مؤلف). همزاد :
کنون صد پسر گیر همسال او
به بالا و چهر و بر و یال او.فردوسی.
سیاوش مرا بود همسال و دوست
روانم پر از درد و اندوه اوست.فردوسی.
به بازی به کوی اند همسال...



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.