هلوک

[هَ] (ع ص) زن تباهکار بر روی افتنده بر مردان و بلایه کار. || زن نیکو در زناشوئی. از اضداد است. || مرد شتاب انزال کننده. (منتهی الارب).


هلوک

[هُ] (ع مص) مردن و نیست شدن. (منتهی الارب).


هلوکله

[هَ کَ لِ] (اِخ) دهی است از بخش دوهزار شهرستان تنکابن که 409 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غلهء دیمی و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج3).


هلول

[هُ] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان ساوه که 238 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، انار، انجیر و پنبه و کاردستی مردم بافتن گلیم و جاجیم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج1).


هلوم سر

[هَ سَ] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان آمل که 170 تن سکنه دارد. آب آن از رود هراز و محصول عمده اش برنج، غله، ذغال و کاردستی مردم شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج3).


هلومه سر

[ ] (اِخ) هلوم سر. رجوع به هلوم سر شود.


هله

[هَ لَ / لِ] (صوت) هان. هین. الا. هلا. حرف تنبیه است به معنی آگاه باش، توجه کن، به هوش باش :
گفت این بار ار کنم این مشغله
کاردها در من زنید آن دم هله.مولوی.


هله

[هَلْ لَ] (ع اِ) چراغ پایه. || باران. ج، هلل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


هله

[هِلْ لَ] (ع اِ) نموداری ماه نو. (منتهی الارب).


هلهال

[هَ] (ع ص) تنک و نرم از موی و جامه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


هلهال

[هَ] (اِ) آردبیز را گویند که پرویزن است، و به عربی غربال خوانند. (برهان).


هله سم

[هَ لَ سُ] (اِخ) دهی است از بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام که 300 تن سکنه دارد. آب آن از رود چرداول و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج5).


هله شی

[هَ لِ] (اِخ) دهی است از بخش گیلان شهرستان اسلام آباد غرب که 500 تن سکنه دارد. آب آن از سراب ایوان و محصول عمده اش غله، برنج، حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج5).


هلهل

[هَ لَ هِ] (ص، اِ) مخفف هلاهل است و آن زهری باشد که هیچ تریاقی با او مقاومت نتواند کرد. (برهان).


هلهل

[هَ هَ] (ع ص، اِ) جامهء تنک بافته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || موی تنک نرم. || جامهء تنک نرم. || نوعی از زهر، معرب است. (منتهی الارب). زهری که فوراً بکشد. (اقرب الموارد). هلاهل. رجوع به هلاهل شود.


هلهل

[هُ هُ] (ع اِ) برف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


هلهلان

[هَ هَ] (اِخ) نقطه ای است در چهارفرسخی بیرجند که معدن مس دارد. (از جغرافیای اقتصادی کیهان).


هلهله

[هَ هَ / هِ هِ لَ / لِ] (اِ صوت) سر و صدای حاکی از شادی و شعف. هورا. جوش و خروش :
چون نماند اندر میان بس فاصله
خاست از کشتیّ دزدان هلهله.مولوی.


هلهله

[هَ هَ لَ] (ع مص) تنک بافتن جامه را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن. (منتهی الارب). || برگردانیدن آواز را در گلو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || چشم داشتن. || درنگی نمودن. || بیختن آرد را به پرویزن. || به لفظ «هلا» زجر کردن اسب را....


هلهلیون

[هَ هَ] (اِ) میوه ای است صحرایی که آن را زعرور میگویند و در خراسان علف شیران و به عربی تفاح البری خوانند. (برهان).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.