هلواعه

[هِلْ عَ] (ع ص) مرد آزمند. || مرد سخت گریزنده و رونده از شادمانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || شتر مادهء تیز و نیک شتاب و چست و رام. (منتهی الارب). رجوع به هلواع شود.


هلوایی

[هَلْ] (اِخ) دهی است از بخش میناب شهرستان بندرعباس که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول عمده اش خرماست. مزارع کهنک، آبشوری و کوتک جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج8).


هلوایی

[هَلْ] (اِخ) دهی است کوچک از بخش میناب شهرستان بندرعباس که دارای 40 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج8).


هلوب

[هَ] (ع ص) زن که با شوی نزدیکی نماید. || زن که از شوی کناره گزیند. از اضداد است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


هلوبن دره

[هُ بُ دَرْ رِ] (اِخ) دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان که 147 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج2).


هلوپشته

[هَ پُ تِ] (اِخ) دهی است از بخش نور شهرستان آمل که 240 تن سکنه دارد و مرکز دهستان هلوپشته است. محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج3).


هلوپشته

[هَ پُ تِ] (اِخ) دهستانی است از بخش نور شهرستان آمل دارای 1750 تن سکنه. آب آن از چشمه هاست. شامل چهار آبادی به نام هلوپشته، بیک، دونکوه و کپ است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج3).


هلوچال

[هَ] (اِخ) نام یکی از دهات هزارجریب مازندران بوده است. (از سفرنامهء مازندران و استرآباد رابینو ص165 ترجمهء فارسی). رجوع به هلی چال شود.


هلوچهار

[هُ چَ] (اِخ) ده کوچکی از بخش ساردوئیهء شهرستان جیرفت دارای ده تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج8).


هلوچین

[هُ] (اِ) ریسمانی باشد که در روزهای عید و جشن از جایی آویزند و زنان و کودکان بر آن نشینند و در هوا آیند و روند. (برهان). رجوع به هُلو شود.


هلودره

[هُ دَ رِ] (اِخ) نام یکی از دهات قدیم تنکابن بوده است. (از سفرنامهء مازندران و استرآباد رابینو ص145 از ترجمهء فارسی).


هلور

[هُلْ وَ] (اِخ) دهی است از بخش اسدآباد شهرستان همدان که 330 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رودخانه و محصول عمده اش غله، انگور، حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج5).


هلوران

[هَ] (اِخ) دهی است از بخش رزاب شهرستان سنندج که 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، لبنیات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج5).


هلوزون

[هَ لَ / لُو] (اِ) نقاشیها و اسلیمی خطائیهایی باشد که بر اطراف کتابهء خانه و غیره نقش کنند. (برهان). اسلیمی. نقش اسلیمی. (یادداشت مؤلف).


هلوستان

[هُ سِ] (اِخ) دهی است از بخش سیاهکل شهرستان دیلمان که 117 تن سکنه دارد. آب آن از شمرود و محصول عمده اش برنج است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج2).


هلوسعد

[هَ سَ] (اِخ) تیره ای از طایفهء جانکی سردسیر هفت لنگ. (جغرافیای سیاسی کیهان).


هلوع

[هَ] (ع ص) سخت ناشکیبا و ترسنده از بدی. || آزمند. || بخیل بر مال. || طپان و سخت نالان که بر مصیبت صبر نتواند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


هلوعه

[هَلْ وَ عَ] (ع مص) شتافتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


هلوف

[هِلْ لَ] (ع ص) مرد گران سنگ درشت اندام گرانجان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مرد کلان شکم بی خیر ناشکیبا. (منتهی الارب). || دروغگوی. || پیر کلانسال. || ریش سطبر. || مرد کلان ریش و بسیارموی درشت اندام. || روزی که ابرش آفتاب را پوشد. شتر نر کلانسال. (منتهی الارب)...


هلوفه

[هِلْ لَ فَ] (ع ص) ریش سطبر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.