هکتور

[هِ تُرْ] (اِخ) پسر فیلوناس سردار معروف اسکندر. (از ایران باستان پیرنیا ص1351 و 1663).


هکچه

[هُ چَ / چِ] (اِ) جستن گلو را گویند، و به عربی فواق خوانند. (برهان). و به پارسی هکک نیز نامند، و این حالت از امتلاء و پُری معده روی دهد. (انجمن آرا). رجوع به فواق و سکسکه شود.


هکذا

[ها کَ] (ع ق مرکب) همچنین. (آنندراج) (از غیاث).


هکذی

[ها کَ] (از ع، ق مرکب) هکذا. رجوع به هکذا شود :
از حکیمان خراسان کو شهید و رودکی
بوشکور بلخی و بوالفتح بُستی هکذی.
منوچهری.


هکر

[هَ / هَ کَ] (ع مص) سخت شدن خواب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || چرت و پینکی گرفتن کسی را. (از اقرب الموارد). || سخت شگفت داشتن. (از منتهی الارب).


هکر

[هَ] (ع مص) شگفت داشتن. (منتهی الارب). سخت عجب داشتن. (از اقرب الموارد). || گرفتن پینکی کسی را. (منتهی الارب).


هکر

[هَ کِ] (ع ص) غنوده. (منتهی الارب). || خواب آلوده. || نیک شگفت دارنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


هکر

[هَ کُ] (ع ص) غنوده. (منتهی الارب). || خواب آلوده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


هکری

[هُ] (اِ) دیمه را گویند، و آن زراعتی است که به آب باران حاصل شود. (برهان). بخس نیز گویند. (انجمن آرا).


هکع

[هَ کَ] (ع مص) ناشکیبا گشتن. (منتهی الارب). جزع. || خوار شدن. (اقرب الموارد). || فروتنی نمودن. (منتهی الارب). خشوع. (از اقرب الموارد).


هکعه

[هُ کَ عَ] (ع ص) گول. (منتهی الارب). احمق. (اقرب الموارد).


هکعه

[هَ کِ عَ] (ع ص) ناقهء فروهشته از شدت آزمندی گشن. (منتهی الارب).


هکف

[هَ کَ] (ع مص) شتابی کردن در رفتن یا دویدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


هکک

[هُ کَ] (اِ) به معنی هکچه که جستن گلو باشد، و به عربی فواق خوانند. (برهان) :
زآب سنان به سینهء دشمن فرونشان
چون زامتلای خون دل او را هکک بود.
امیرخسرو.


هکک

[هِ کَ] (اِ) چیزی را گویند مانند کجاوه. (برهان).


هککه

[هَ کَ کَ] (ع ص، اِ) جِ هکّ. (منتهی الارب).


هکل

[هُ کَ] (اِ) سماروغ را گویند، و آن رستنیی باشد که از جاهای نمناک و زیر خمهای آب و شراب و سرکه و مانند آن روید. گویند هرکه آن را در محل جنابت و ناپاکی خورد نسل وی منقطع گردد یعنی او را فرزند نشود، و آن را به عربی...


هکلس

[هَ کَلْ لَ] (ع ص) درشت استوار. (منتهی الارب). || شدید. (اقرب الموارد).


هکم

[هَ کِ] (ع ص) مرد بد. (منتهی الارب). کسی که به بدی خویش بر مردم تعرض کند. (اقرب الموارد). || بی باکانه در کار بی فایده درآینده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


هکمه وار

[هُ مَ / مِ] (اِ مرکب) قطعه زمینی که در آن سبزی کاری کنند. (یادداشت مؤلف).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.