هفته خانک

[هَ تِ نَ] (اِخ) دهی است از بخش فرمهین شهرستان اراک دارای 164 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و محصول عمده اش غله، بنشن و میوه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج2).


هفت هزار

[هَ هَ / هِ] (اِ مرکب) از خلقت آدم تا ظهور حضرت خاتم الانبیاء را در اخبار اسلامی هفت هزار سال نوشته اند. (از حواشی وحید دستگردی بر هفت پیکر نظامی ص33) :
چون که پختم به دور هفت هزار
دیگ پختی چنین به هفت افزار...
نظامی (هفت پیکر ص33).


هفت هزاری

[هَ هَ / هِ] (اِ مرکب) منصبی است معروف. (آنندراج). در تذکرهء صبح گلشن هفت هزاری و پنج هزاری (ص 611 سطر 7 به بعد)، به عنوان منصب آمده است ولی توضیحی دربارهء این منصب نیست و از فحوای عبارت برمی آید که منصب نظامی و ظاهراً فرماندهی هفت هزار...


هفت هشت

[هَ هَ] (اِ مرکب) کنایه از گفتار خصومت آمیز. (غیاث). رجوع به هفت وهشت شود. || (عدد مرکب، ص مرکب، اِ مرکب) عدد تقریبی است :
گفتم ز هفت دایره این هفت هشت میل
گفتا ز هفت سایره این هفت هشت اثر؟
ناصرخسرو.


هفت هفت

[هَ هَ / هُ هُ] (اِ صوت) صدای جرعه جرعه نوشیدن آب، دم به دم نوشیدن. (یادداشت مؤلف): ذلج؛ هفت هفت نوشیدن آب را. (منتهی الارب).


هفته گرفتن

[هَ تَ / تِ گِ رِ تَ] (مص مرکب) ترتیب دادن مراسمی به مناسبت هفتمین شب درگذشت کسی. (از یادداشتهای مؤلف).


هفت هندو

[هَ هِ] (اِ مرکب) کنایه از کواکب سیار است. هفت ستاره. هفت سیاره :
چنین گفت: ایمن مباشید کس
از این هفت هندوی کحلی جرس.نظامی.


هفت هیکل

[هَ هَ / هِ کَ] (اِ مرکب)هفت آسمان. (برهان) :
به این هفت هیکل که دارد سپهر
سرم هم فروناید از راه مهر.نظامی.
|| هفت زمین. || تعویذها و بازوبندها را نیز گویند. (برهان). || هفت دعاست که در هر روز هفته یک دعا از او خوانند که موجب امن و سلامت باشد....


هفتیان

[هَ] (اِخ) دهی است از بخش رزن شهرستان همدان که 98 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، لبنیات و انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج5).


هفت یک

[هَ یَ / یِ] (اِ مرکب) یکی از هفت بخش چیزی. سبع. (یادداشت مؤلف).


هفت یکی

[هَ یِ] (اِخ) دهی است از بخش حومهء شهرضا. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج10).


هفدان

[هَ] (اِخ) دهی است از بخش حومهء شهرستان اصفهان که 391 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول عمده اش غله، پنبه و میوه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج10).


هفدانه

[هَ نَ / نِ] (اِ مرکب) رجوع به هفت دانه شود.


هفدران

[هَ دَ] (اِخ) دهی است از بخش ورزقان شهرستان اهر که 487 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و هنر دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج4).


هفده

[هِ دَهْ] (عدد، ص، اِ) هفت به علاوهء ده. هفتده. سبعه عشر. (یادداشتهای مؤلف).


هفده باز

[هِ دَهْ] (ص مرکب) هفده برابر گشادگی دو دست. به طول یا به عمق هفده باز. (یادداشت مؤلف) :
یوسفی کاو به هفده قلب ارزید
باز با چاه هفده باز فرست.خاقانی.


هفده خصل

[هِ دَهْ خَ] (اِ مرکب) هفده داو نرد است که هفدهم دستخون بود. (یادداشت مؤلف) :
هفده سلطان درآمدند ز راه
هفده خصل تمام برده ز ماه.نظامی.


هفدهم

[هِ دَ هُ] (عدد ترتیبی، ص نسبی)عدد پس از شانزدهم و پیش از هژدهم. شمارهء هفده از چیزی.


هفده مرد

[هِ دَهْ مَ] (اِخ) عشرهء مبشره و اصحاب کهف. (یادداشت مؤلف).


هفسومور

[] (اِ) اسم سریانی افتیمون است. (مخزن الادویه).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.