ا

[اَ] (پیشوند) همزهء مفتوحه در زبانهای باستانی ما علامت سلب و نفی بوده، چون: ابرنایو؛ نابرنا، نابالغ. اَمهرکَ؛ بی مرگ. (اوستائی). اکرانه؛ بی کنار، بی کرانه، نامتناهی. و این حرف برای چنین معنی در کلمهء اَسغدَه، به معنی ناسوخته، یا نیم سوز و نیز در کلمهء اپیشه، به معنی بیکار...


ا

[اَ] (ع حرف) همزهء مفتوحه در عربی ادات استفهام و در تداول ما تنها در کلمهء الست مستعمل است مقتبس از آیهء: و اِذ اَخذَ ربُکَ مِن بَنی آدَم مِن ظُهورِهم ذُرّیتهم وَ اَشهدَهُم علی اَنفسهم اَلستُ بربکُم قالوا بلی شَهِدنا اَن تَقولوا یومَ القیمه انّا کنا عن هذا غافلین....


ا

[اِ] (حرف) همزهء مکسوره در بعض کلمات گاهی افزوده و گاه حذف شود، معروفتر وقت را اصلی و غیرمعروف را مخفف یا مثقل توان گفت:
براهیم و ابراهیم :
دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم
چون نیک بنگری همه شاگرد آزرند.
ناصرخسرو.
علی بِنْ براهیم از شهر موصل
بیامد به بغداد در شعرخوانی.منوچهری.
سپاناخ و اسپاناخ :
من...


اً

[ـَنْ] (ع پسوند) علامت نصب در زبان عرب. تا: ابداً؛ تا ابد. || از: اص؛ از اصل. || علی ال : غفلتاً؛ علی الغفله. || از روی: ارفاقاً؛ از روی ارفاق. لطفاً؛ از روی لطف. علماً؛ از روی علم. تفض؛ از روی تفضل. || بال : فرضاً؛ بالفرض. || ب:...


ا

[اُ] (حرف) همزهء مضمومه. در کلمات ذیل گاه همزهء مضمومه حذف شود:
ستخوان، بجای استخوان :
آنگه بیکی چرخشت اندر فکندْشان
بر پشت لگد بیست هزاران بزندْشان
رگها ببردْشان ستخوانها بکندْشان
پشت و سر و پهلوی بهم درشکندْشان.
منوچهری.
پوست هر یک بفکند و ستخوان و جگرش
خونشان کرد بخم اندر و پوشید سرش.
منوچهری.
تن را به رنج هجر...


اآرغیس

[اَ] (اِ) رجوع به آرغیس شود.


اآطریلال

[اَ طِ] (اِ)(1) آطریلال. اطریلال. طریلال. لغتی است بربری و به عربی آنرا رجل الطیر گویند و ما امروز آنرا قازایاغی نامیم و نام فارسی آن: پاکلاغی، چنگ کاک، پای کلاغ، زرقون، موچه، موجه، یملک، یملیک، مچی است، و نامهای دیگر آن به عربی: رجل الغراب، جزرالغراب، رجل العقارب، رجل...


اآلسن

[اَ لُ سُ] (معرب، اِ)(1) مبرءالکلب. حشیشه اللجاه (گیاه غوک). ساقش بقدر زرعی مانند ساق رازیانه. و رجوع به آلسن شود.
(1) - Alyssum.


ا ا

[اِ اِ] (اِ) در زبان کودکان شیرخواره عَذَرَه. اِاِنه. کِه کِه، تعبیری است مَثلی. و معنی آنکه هر دو صورت امر بد و مکروه است.


ائباء

[اِءْ] (ع مص)(1) رجوع به ایباء شود.
(1) - در ائباء و نظایر آن که کلمه بدو همزهء متوالی، اول مکسور و ثانی ساکن ابتدا شود، قاعده تبدیل همزهء دویم به یا باشد. لکن چون در تلفظ فارسی نَبْرهء عرب در همزه محسوس نیاید بعض این کلمات مانند ائتلاف و جز...


ائباب

[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایباب شود.


ائبان

[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایبان شود.


ائتاء

[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایتاء شود.


ائتبار

[اِءْ تِ] (ع مص) رجوع به ایتبار شود.


ائتبال

[اِءْ تِ] (ع مص) رجوع به ایتبال شود.


ائتتاب

[اِءْ تِ] (ع مص) رجوع به ایتتاب شود.


ائتثار

[اِءْ تِ] (ع مص) رجوع به ایتثار شود.


ائتجاج

[اِءْ تِ] (ع مص) رجوع به ایتجاج شود.


ائتجار

[اِءْ تِ] (ع مص) رجوع به ایتجار شود.


ائتخاذ

[اِءْ تِ] (ع مص) رجوع به اتخاذ شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.