ائساف
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایساف شود.
ائصاد
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایصاد شود.
ائصال
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایصال شود.
ائکاد
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایکاد شود.
ائکاف
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایکاف شود.
ائکال
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایکال شود.
ائلاء
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایلاء شود.
ائلاف
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایلاف شود.
ائلام
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایلام شود.
ائلی
[اَءْ لی ی] (ع ص نسبی) رجوع به آلی شود.
ائمار
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایمار شود.
ااملیلس
[اَ اَ لی لِ] (اِ) رجوع به آملیلس و عوسج شود.
ائمه
[اَ ءِمْ مَ] (ع اِ) جِ امام. بزرگان. سران. پیشوایان : یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت. (گلستان باب هفتم).
- ائمهء جماعت؛ پیش نمازان.
- ائمهء راشدین، ائمهء هدی، ائمهء اثناعشر، -ائمهء اطهار؛ دوازده امام از نسل علی و فاطمه علیهماالسلام.
- ائمهء لغت، ائمهء نحو؛ قدوه ها و ارکان...
ائمهء رسولی
[اَ ءِمْ مَ یِ رَ] (اِخ)رسولیان. آل رسول. منسوب به رسول یعنی فرستادهء خلیفهء عباسی نزد مسعود آخرین سلطان سلسلهء ایوبی عربستان به سال 619 ه .ق . پسر این رسول را که به علی بن رسول معروف شد مسعود بحکومت مکه تعیین کرد و پسر این علی یعنی نورالدین...
ائمهء رسیه
[اَ ءِمْ مَ یِ رَسْ سی یَ] (اِخ)منسوب به قاسم رسیّ مدعی امامت و او به زمان مأمون عباسی بود و خود را یحیی الهادی می نامید، و فرقهء زیدیهء رسی منسوب به او باشند و ائمهء رسی تا هم اکنون بامامت فرقهء خویش برجایند. وفات قاسم رسی ملقب به...
ائمهء صنعاء
[اَ ءِمْ مَ یِ صَ] (اِخ) مرکز ائمهء رسی در شهر صعده بود و ایشان غالباً صنعا را نیز متصرف بودند معهذا تا سال 1043 ه .ق . یعنی سالی که ترکان عثمانی از صنعا اخراج شدند صنعا پایتخت یمن نبود و از آن پس این سمت گرفت. و ائمهء...
ائناء
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایناء شود.
ائناث
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایناث شود.
ائناس
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایناس شود.
ائناض
[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایناض شود.