آقداغ کوچک
[غِ چَ / چِ] (اِخ) رجوع به آقداغ شود.
آقداغی
(اِخ) (سفیدکوه) نام کوهی در سرحد غربی ایران.
آق دربند
[دَ بَ] (اِخ) نام دره ای در شمال مشهد، و در آنجا سه رَگهء مهم ذغال سنگ هست.
آق دریا
[دَرْ] (اِخ) بحر خزر.
آقرا
(اِخ) نام رودی از آب راهه های ارس.
آقسرای
[سَ] (اِخ) نام شهری از ولایت قونیه. || نام محله ای به اسلامبول.
آقسرایی
[سَ] (ص نسبی) منسوب به آقسرای. || (اِخ) لقب جمال الدین محمد از اخلاف امام فخر رازی، و او از دانشمندان عصر خویش بوده است، معاصر با میرسید شریف جرجانی.
آق سنقر
[سُ قُ] (ترکی، اِ مرکب) (از ترکیِ آق، سپید + سُنقر، شنگار و شنغار، نام یکی از جوارح طیور) صاحب برهان گوید: مرغی باشد شکاری از جنس شاهین و چرخ بحری، و لقب پادشاهان ترک نیز بوده، و کنایه از روز و آفتاب هم هست و گویند این لقب ترکیست...
آق سنقر
[سُ قُ] (اِخ) نام فرمانروای ارمینیه (579-589 ه .ق .).
آق سنقر
[سُ قُ] (اِخ) یکی از غلامان ترک ملک شاه که در حلب از جانب تتش حکومت داشت (478-487 ه .ق .)، و در آخر کار بر تتش قیام کرد و اسیر شد. و او پدر اتابک عمادالدین زنگی سرسلسلهء اتابکان موصل و حلب است. و نام کامل او قسیم الدوله...
آق سو
(اِخ) نام ترکی چند رود به آسیای مرکزی.
آق سو
(اِخ) نام شهری بترکستان شرقی چین، دارای 50هزار سکنه. || نام واحه ای بترکستان. || نام شهری به آسیای صغیر.
آقشام
(اِ مرکب) (از ترکیِ آق، سپید + فارسیِ شام، شب) اول شب. فلق. || نوبتی که بر در پادشاهان و امراء ترک زدندی شامگاهان.
- آقشام زدن.؛
آقشقه
[قِ قَ / قِ] (اِ) قسمی در بی پاشنه که بر روی چارچوب نیفتد بلکه چون ببندند با چهارچوب پیوندد.
آق شهر
[شَ] (اِخ) نام شهری از ولایت قونیه.
آقطی
(معرب، اِ) نام گیاهی که آن را بیلسان و بیلاسان و شُبوقه و خمان کبیر و یاس کبود گویند. اَقطی. اقطی بزرگ. نام آن بلاطینیه، سامبوکوس نیگرا(1)، باشد.
(1) - Sambucus nigra.
آقطی صغیر
[یِ صَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نام گیاهی که آن را اِبُل، بُل، بُل شیرین، بیلسان خرد، بیلاسان خرد، بیل، طراثیت، طرثیث، طرثوث، شُن، خامااَقطی، خمان صغیر، خمان الارض، غلیون و یدقه نیز گویند. و آن مسهلی قویست و لاطینی آن اِبولوس(1)میباشد.
(1) - S. ebulus.
آق قلعه
[قَلْ عَ] (اِخ) نام محلی براه حیدرآباد به خانه، در 16 هزارگزی حیدرآباد، میان حیدرآباد و نقده.
آق قویونلو
(اِخ) نام طائفه ای از امرای ترکمان، رقبای قبیلهء قره قویونلو که از 780 تا 908 ه .ق . در آذربایجان و دیاربکر حکمرانی داشتند و شاه اسماعیل صفوی در 907 در جنگ شرور آنان را مغلوب و منقرض کرد. قرایولق عثمان، حمزه، جهانگیر، اوزون حسن، خلیل، یعقوب، بایسنقر، رستم،...
آق کند
[کَ] (اِخ) نام مرکز بلوک کاغه کنان در خلخال.