ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن حاتم باهلی. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن حامدبن محمد بن عبدالله بن علی بن هبه اللهبن اَلُه اصفهانی معروف بعزیزالدین مستوفی عم عماد کاتب. صاحب مناصب عالیه در دولت سلجوقی و در آخر خزانه دار سلطان محمودبن محمد بن ملکشاه بن الب ارسلان سلجوقی. مولد او به سال 472 به اصفهان و قتل...
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن حسین بن احمد از شیوخ سمعانی. رجوع به انساب سمعانی ص3 شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن عبدالباقی الربعی. رجوع به ابونصربن طوق شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن عبدالرزاق طنطرانی. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن عبدالصمد شیرازی. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن عبدالله بن ثابت بخاری شافعی. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن علی پدر امیر ابوالفضل که در قصیدهء مناظرهء منسوب به اسدی مدح شده است. رجوع به سخن و سخنوران تألیف بدیع الزمان فروزانفر ج2 ص 93 شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن علی قطب الدوله از سلاطین ایلک خانیهء ترکستان (پس از سال 400 ه . ق.). رجوع به احمدبن علی... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن علی میکالی. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن محمد معروف به اقطع. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن محمد بن جریر. معروف به احمد جام و زنده پیل متوفی به 536 ه . ق. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن محمد بن حسنون الترسی. از شیوخ حافظ بن ابی بکر خطیب است. (تاج العروس).
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن محمد حدادی. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن محمد بن حسین کلاباذی بخاری. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن محمد بن عبدالصمد. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن محمد بن نصر قبادی. رجوع به احمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن محمد عتابی. رجوع به احمد... و رجوع به عتابی شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن محمد فارسی. رجوع به ابونصر فارسی شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) احمدبن مروان بن دوستک. ملقب به نصرالدوله صاحب میافارقین و دیاربکر. متوفی به سال 453 ه . ق. رجوع به ابونصر کردی... شود.
