ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) ابن حیان بن خلف قرطبی. رجوع به ابن حیان ابومروان... شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) ابن زهر. رجوع به ابومروان بن زهر عبدالملک... شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) ابن زهر. عبدالملک بن محمد بن مروان. رجوع به ابن زهر شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) ابن الغاسله. رجوع به احمدبن عبدالملک بن مروان شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) ابن ماجشون. میمون عبدالملک بن عبدالعزیزبن عبدالله. فقیه مالکی. رجوع به ابن ماجشون عبدالملک... شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) احمدبن عبدالله بن بدر. رجوع به احمد... شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) احمدبن عبدالملک بن مروان. معروف به ابن الغاسله. رجوع به احمد... شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) الاسلمی. صحابی است.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) الاسلمی. از شمار اهل مدینه است. او از ابی ذر و از وی پسر او عطاءبن ابومروان روایت کند.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) باجی. رجوع به محمد بن احمد باجی مکنی به ابومروان شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) جبله بن رواد العتکی. محدث است.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) جعفربن احمدبن عبدالملک بن مروان. معروف به ابن الغاسله. رجوع به جعفر... شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) حیان بن خلف بن حسین بن حیان قرطبی. او راست: کتاب مقتبس در تاریخ اندلس. و کتاب مائین، نیز در تاریخ آن ناحیت. مولد او به سال 377 و وفات در 469 ه . ق. بوده است.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) خضربن محمد بن شجاع حرانی. محدث است.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) عبدالله بن خلف استحی. رجوع به عبدالله... شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) عبدالملک اول. ابن محمد. چهارمین از شرفای حسنی مراکش (از 983 تا 986 ه . ق.). و رجوع بعبدالملک... شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) عبدالملک بن ابراهیم. محدث است و محمد بن حرب واسطی از وی روایت کند.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) عبدالملک بن ابی العلاء. رجوع به ابن زهر شود.
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) عبدالملک بن احمد وزیر. متوفی 493 ه . ق. او راست: کتاب تاریخ ابی مروان و آن تاریخی است مرتب بر سنین از وفات علی علیه السلام. (کشف الظنون).
ابومروان
[اَ مَرْ] (اِخ) عبدالملک بن حبیب. محدث است. او از ابی اسحاق فزاری و از او یزیدبن سنان روایت کند.
