ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مولی عمر بن الخطاب. تابعی است. او از ابی عبیده بن عبدالله و از او عوام روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مولی قریش. محدث است. او از عبادبن ربیع و از او هیثم روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مهدی عبیدالله. اولین خلفای فاطمی در مغرب. رجوع به مهدی... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مهدی. عبیداللهبن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفربن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام. رجوع به عبیدالله مهدی بن حسن.... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مهذب الدوله. رجوع به ابن دخوار... و رجوع بعبدالرحیم بن علی بن احمد... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مهلبی وزیر. رجوع به حسن بن محمد بن هارون بن ابراهیم بن عبدالله بن یزید... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) میکالی. رجوع به ابومحمد عبدالله بن اسماعیل شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) میمون بن موسی المرائی. محدث است و محمد بن بکر از او روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) النائب الاَملی. یکی از علمای نجوم. او راست: کتاب الغره. و ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه از کتب وی مکرر نقل کرده است. رجوع به آثارالباقیه چ زاخائو ص 13 و 43 و 245 شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) ناصحی (قاضی...). رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) ناصرالدوله حسن بن ابی الهیجاء عبدالله بن حمدان. صاحب موصل. رجوع به ناصرالدوله حسن... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) ناصرالدوله حسین بن عبدالله بن حمدان از ملوک بنی حمدان در موصل. رجوع بناصرالدوله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) ناصرالدین. رجوع به ابن دهّان ناصرالدین... و رجوع به سعیدبن مبارک نحوی... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) نافع الاقرع. مولی بنی غفار. محدث است و از ابی قتاده روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) نافع بن جبیربن مطعم. محدث است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) نجم الدین یمنی. شاعر. رجوع به عماره بن ابی الحسن علی بن زیدبن احمد حکمی ملقب به نجم الدین... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) نجیح. محدث است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) نظامی. الیاس بن یوسف بن زکی مؤید. رجوع به نظامی... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) نوح بن نصربن احمد. چهارمین از پادشاهان سامانی. رجوع به نوح... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) نوح بن نصربن اسماعیل سامانی. رجوع به نوح... شود.
