ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) کعب بن عجره الانصاری. صحابی است و از اهل بیعت رضوان. وفات به سال 52 ه . ق. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 238 شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) لخمی. رجوع به عیسی بن احمد لخمی شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مالک بن سُعَیْر. محدث است. او از حسن و حسن از اعمش روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مالکی. او راست: تاریخ افریقیه.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مبارک بن طبّاخ. او راست: جزئی در حدیث.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مبارک بن مبارک بن سراج زاهد بغدادی. رجوع به مبارک... و رجوع به ابن تعاویذی ابومحمد... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مثنی القطان. محدث است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) محمد بن حسن بلخی متخلص بمعروفی. بعضی کنیت او را ابومحمد آورده اند. رجوع به ابوعبدالله محمد بن حسن بلخی... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) محمودبن احمد عینی. رجوع به محمود... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) محمودبن خداش. محدث است. اصل وی از طالقان میان بلخ و مروالروذ و منشأ وی بغداد است. او از یزیدبن هارون و ابن المبارک و فضل و از او ابراهیم حربی و ابویعلی موصلی روایت کنند. وفات وی در نودسالگی بشعبان 250 ه . ق....
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) محمودبن مودودبن سالم. ملقب به سیف الدین آمدی. رجوع به محمود... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) محیی الدین. حسین بن مسعودبن محمد. رجوع به حسین بن مسعودبن محمد ملقب به محیی الدین شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) محیی السّنه. رجوع به حسین بن محمد فراء بغوی خراسانی شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مخلدبن الحسین. رجوع به مخلد... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مرتضی. رجوع به عبدالله بن القاسم بن المظفربن علی بن القاسم الشهرزوری... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مرتعش. عبدالله بن محمد نیشابوری. ابوالفرج بن الجوزی در صفه الصفوه آرد که: او صحبت جنید دریافته است و اقامت او به بغداد در مسجد شونیزیّه بود. و گفتندی که عجائب بغداد سه چیز است: اشارات شبلی، نکت مرتعش و حکایات جعفرالخواص. نقل است که...
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مرحوم بن عبدالعزیز عطار. محدث است و برخی کنیت او را ابوعبدالله گفته اند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مرزبان انصاری. معروف به ابن درستویه. رجوع به ابن درستویه... و رجوع به مرزبان... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) مروزی. زهیربن محمد بن قمیر. رجوع به زهیر... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) المستضی ء بنورالله حسن بن المستنجد یوسف. رجوع به مستضی ء... شود.
