ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) دیک الجن. رجوع به دیک الجن عبدالسلام بن رغبان... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) دیمرتی. رجوع به قاسم بن محمد اصفهانی دیمرتی مکنی به ابومحمد... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) راسبی. عبدالله بن محمد. رجوع به عبدالله بن محمد راسبی مکنی به ابومحمد شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) راشد. محدث است. او از قیس بن عبایه و از او ابن المبارک روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) راشد الحمانی. محدث است. وی درک صحبت انس بن مالک کرده و قتیبه از او روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) رافع. محدث است. و از فضل بن موسی روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) رامهرمزی (شیخ...) ابوعبدالله حسین بن علی بن ابراهیم. کاغذی بصیری را کتابی است در جواب دو مسئلهء رامهرمزی. (از ابن الندیم).
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) راهویه بن محمد النسوی. محدث است. از او یحیی بن اکثم روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) الرباطی المروزی شبویه. رجوع به عبدالله بن احمد مکنی به ابومحمد و ملقب به شبویه... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) ربیع بن سلیمان بن داود مصری. مولی ازد، اعرج جیزی. صاحب شافعی. رجوع به ربیع... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) ربیع بن سلیمان مؤذّن مرادی. صاحب امام شافعی. رجوع به ربیع... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) ربیع بن عبدالله بن خطاف. محدث است. و از او مسلم بن ابراهیم مصری روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) ربیع مرادی. مولی مراد. رجوع به ربیع... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) رشاطی. رجوع به عبدالله بن علی بن عبدالله بن علی اندلسی مری... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) رشید عبدالواحد. دهمین از امرای موحدی مغرب. رجوع به رشید... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) رشید هارون بن مهدی بن منصور. رجوع به هارون الرشید... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) رشیدی السمرقندی. رجوع به رشید... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) رشیدی یا ارشدی سمرقندی. رجوع به رشیدی... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) رؤبه بن عجاج. و کنیت دیگر او ابوالجحّاف. رجوع به رؤبه... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) روح بن عبادهء قیسی. محدث است.
