ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حبشی بسطامی. او راست: روضه المجالس و انس الجالس در موعظه در دو مجلد. وفات 857 ه . ق. (کشف الظنون).
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حبیب بن شهید. محدث است و نیز کنیت او را ابوشهید گفته اند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حبیب زاهد، صاحب حسن. تابعی است. و این همان حبیب عجمی است که بدست حسن بصری توبه کرد. رجوع به حبیب عجمی شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حجاج بن ابراهیم الازرق. محدث است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حجاج بن دینار زاهد. محدث است و شعیب بن میمون از او روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حجاج بن محمد اعور. محدث است و از شعبه و ابن جریح روایت کند.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حجّاج بن منهال. محدث است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حجّاج بن نصیر. محدث است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حجّاج بن یوسف ثقفی. رجوع به حجاج... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حدّاد. یکی از شیوخ تصوف. مرید شیخ ابوحفص حدّاد. وی از مردم گویان نیشابور و مولد او به سال 300 و وفات در 375 ه . ق. بود. رجوع به نامهء دانشوران ج 4 ص 83 شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حداد بصری شافعی. رجوع به حسن بن احمد حداد بصری شافعی مکنی به ابومحمد... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حریری. رجوع به حریری قاسم بن علی بن محمد بن عثمان.... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حسن بن ابراهیم بن الحسین لیثی مصری. رجوع به ابن زولاق و رجوع به حسن بن ابراهیم... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حسن بن ابی الحسن دیلمی واعظ. رجوع به حسن... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حسن بن ابی عقیل. رجوع به حسن... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حسن بن ابی الهیجاء عبدالله بن حمدان. صاحب موصل. ملقب به ناصرالدوله. رجوع به ناصرالدوله حسن... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حسن بن احمد. معروف به اسود غندجانی. رجوع به حسن... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حسن بن احمد اصطخری. رجوع به حسن... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حسن بن احمد حدّاد بصری شافعی. رجوع به حسن... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) حسن بن احمد السّابه.(1) او راست: کتاب اسماء الاماکن و آنرا به سال 428 ه . ق. تألیف کرده است. (کشف الظنون).
(1) - شاید: النّسابه (؟).
