ابوعمره
[اَ عَ رَ] (اِخ) نام مردی شوم مثلی که بر هر قوم که فرودآمدی آفات و بلیّات از جنگ و قحط و وبا و مرگ بر آن قوم نازل شدی.
ابوعمره
[اَ عَ رَ] (اِخ) از روات حدیث است و محمد بن یحیی بن حبان از او روایت کند.
ابوعمره
[اَ عَ رَ] (اِخ) ابن محصن الانصاری والد عبدالرحمن. صحابی است.
ابوعمره
[اَ عَ رَ] (اِخ) انصاری. صحابی است.
ابوعمره
[اَ عَ رَ] (اِخ) انصاری. صحابی است و در حیات رسول درگذشت.
ابوعمره
[اَ عَ رَ] (اِخ) انصاری نجاری. از بنی مالک بن نجار. صحابی است و در نام او خلاف است وی بصفین در رکاب علی علیه السلام کشته شد.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (ع اِ مرکب) نره. (منتهی الارب). شرم مرد.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (ع اِ مرکب)(1) قسمی ماهی که آنرا ام الشریط نیز گویند.
(1) - Raie. Aigle de mer.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (اِخ) او از عاصم جحدری و از وی هارون نحوی روایت کند.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (اِخ) ابن ابی طلحهء انصاری. برادر امّی انس بن مالک. وی در حیات رسول صلوات الله علیه درگذشت.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (اِخ) ابن انس بن مالک. او از عمر روایت کند.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (اِخ) انصاری. از او ابوبشر روایت کند.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (اِخ) حارث بن عمیر. از روات حدیث است.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عیسی بن محمد النحاس. از روات حدیث است و از ضمره و ولیدبن مسلم حدیث کند.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (اِخ) فروه بن مسیک غطیفی. صحابی است.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (اِخ) مجالدبن سعید. از روات حدیث است.
ابوعمیر
[اَ عُ مَ] (اِخ) مجالدبن سعیدبن عمیر. رجوع به مجالد... شود.
ابوعمیره
[اَ عُ مَ رَ] (اِخ) حبیب الحذّاء. از روات حدیث است.
ابوعمیره
[اَ عُ مَ رَ] (اِخ) رشیدبن مالک. صحابی است. و رجوع به رشیدبن مالک مکنی به ابی عماره شود.
ابوعنان
[اَ عِ] (اِخ) از روات حدیث است.
