ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) احمدبن عمر بن شبه. شاعر است. و پسر وی ابن شبه معروف است.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) احمدبن عمروبن السرح. محدّث است.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) احمدبن محمّدبن ابراهیم بن سلفهء [ سه لَبَه ] اصفهانی. (472 - 576 ه . ق.). رجوع به احمد... و رجوع به ابوطاهر حافظ السلفی شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) احمدبن محمّد سلفی اصفهانی. رجوع به احمد... و رجوع به سلفی... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) احمدبن محمد مسند الدنیا. رجوع به احمد... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) اسحاق بن موهوب بن احمدبن محمد بن خضر الجوالیقی. رجوع به اسحاق..... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) اسماعیل بن خلف بن سعید صقلی سرقسطی انصاری نحوی مقری. رجوع به اسماعیل ... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) اسماعیل بن محمّدبن احمد وثابی اصفهانی. رجوع به اسماعیل... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) اسماعیل بن محمد منصور. سیّمین از خلفای فاطمی در مغرب (334 - 341 ه . ق.). رجوع به اسماعیل... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) اسماعیل بن مکی بن اسماعیل. رجوع به اسماعیل شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) انباری. محمد بن ابی الفضل بنان. یکی از ادبای مشهور مولد او به مصر سال 507 ه . ق. و منشأ وی هم بدانجاست. او گاهی نیز بمشاغل دیوانی پرداخته است. چنانکه وقتی از دست سیف الاسلام طغتکین بسفارت بغداد رفت. وفات وی در 596 ه ....
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) اوانی. نام یکی از فدائیان حسن صباح. او کشندهء خواجه نظام الملک حسن طوسی است به رمضان سال 435 ه . ق. رجوع به ص 364 و 373 حبط ج 1 شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) بصری. محدّث است. او از ابی سکن هجری و از او ابومعاویه روایت کند.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) تبانی. یکی از معاریف آل تبان و از اعیان قضات. او قضای طوس و نسا داشت و از دست مسعود غزنوی به رسالت نزد قدرخان شد و آنگاه که با مهدها [ دختر قدرخان و دختر بغراتکین ] از ترکستان بازمی گشت به پروان فرمان یافت در...
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) جلال الدوله بن بهاءالدوله. از آل بویه. (416 - 435 ه . ق.). رجوع به جلال الدوله... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) حسن بن ابی سعید جنّابی قرمطی. رجوع به حسن... شود.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) حسن بن احمدبن ابراهیم اسدی بالسی. او راست: جزئی در حدیث.
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) خاتونی. موفق الدوله، کمال. یکی از ادباء و شعرای ایران بمائهء پنجم ظاهراً از مردم ساوه و ویرا بمناسبت پیوستن بخدمت گوهر خاتون زوجهء محمّدبن ملکشاه، خاتونی خوانند. او راست: کتاب مناقب الشعراء به فارسی و تاریخ سلاجقه هم بدان زبان. و عمادالدین کاتب کتابی دیگر بوی...
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) خسروانی. یکی از اماثلِ شعرای آل سامان و معاصر رودکی. وفات او پس از بوالمثل و شاکر جلاب بوده است چنانکه از این بیت او برمی آید:
همی حسد کنم و سال و ماه رشک برم
به مرگ بوالمثل و مرگ شاکر جلاب.
از تذکره ها در شرح حال او...
ابوطاهر
[اَ هِ] (اِخ) خشوعی، برکات بن شیخ ابی اسحاق ابراهیم بن شیخ ابی الفضل طاهربن برکات بن ابراهیم دمشقی جیرونی محدّث. (510 - 598 ه . ق.). رجوع به وفیات ابن خلکان شود.
