ابوصاعد
[اَ عِ] (اِخ) الکلابی. یکی از فصحای عرب است.
ابوصالح
[اَ لِ] (ع اِ مرکب) آفروشه. (مهذّب الاسماء). افروشه. ابوسهل. ابوطیب. خبیص. خبیصه. رجوع به آفروشه شود.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) کنیت چند تن از محدّثین است.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) ابن یزداد. رجوع به عبدالله بن محمد بن یزداد شود.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) احمدبن عبدالملک بن علی. رجوع به احمد... شود.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) احمسی از مرالمؤذّن. عثمان بن الزبیر از او روایت کند.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) اشعری شامی. او از ابی ریحانه روایت کند.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) اشعری. مولی عثمان محدّث است.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) انصاری صحابی است.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) باذان. یا باذام، مولی امّهانی تابعی است.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) بزّاز ابوالبختری از وی روایت کند.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) بشربن سعیدبن عبید. مولی السفّاح. محدّث است.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) تبانی (امام...). او بروزگار سامانیان امام حنفیان غزنه است در 385 و ابوسلیمان داودبن یونس و برادر او قاضی زکی محمود از شاگردان ابوصالح باشند. وفات ابوصالح به سال 400 در غزنه بود. رجوع به آل تبّان و رجوع به تبانیان و رجوع به تاریخ بیهقی چ...
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) ترکان. مولی عثمان بن عفان. تابعی است.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) جعفربن صبیح.، محدّث است.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) حارث. مولی عثمان بن عفّان. تابعی است.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) الحارثی. از نعمان بن بشیر روایت کند.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) الحارثی. ابوقلابه از او روایت کند.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) حکم بن مبارک بلخی. محدّث است.
ابوصالح
[اَ لِ] (اِخ) حکم بن موسی. از روات حدیث است و از یحیی بن حمزه روایت کند.
