ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) قرط بن حریث بصری. از روات حدیث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) القوسی. او راست مقاله ای بنام تزیین کتاب ارشمیدس فی المأخوذات.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) قهستانی. عمیدالملک. عارض سپاه محمود سبکتکین:
عارض جیش و عمید لشکر میر آنکه او
کرده گیتی را ز روی خویش چون خرّم بهار.
فرخی.
خواجهء عمید عارض لشکر عمید ملک
بوسهل سید همه سادات روزگار.فرخی.
فرخی هندی غلامی از قهستانی بخواست
سی غلام ترک دادش خوش لقا و خوش خرام.
سوزنی.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) کثیربن زیاد. او از حسن روایت کند.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) کثیربن هشام. از روات حدیث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) کوهی. رجوع به ابوسهل ویجن و رجوع به ویجن... شود.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن احمدبن عبدالله. رجوع به محمد... شود.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن حسن زوزنی عارض سلطان مسعودبن محمودبن سبکتکین. او مسعود را بتوقیف صلات امیر محمد بن محمود داشت و نیز بسعایت او ابوعلی حسن بن محمّد میکالی را سلطان مسعود بکشت و آنگاه که بتضریب و سعایت وی سلطان در کشتن آلتونتاش خوارزمشاه ملطفه به قائد...
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن سالم. از روات حدیث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن علی هروی. رجوع به محمّد... شود.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) محمّدبن عمرو بصری انصاری. وکیع و عبدالرحمن بن مهدی از او روایت کند.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) محمّدبن فروخ الساجی. از روات حدیث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) مسیحی. عیسی بن یحیی جرجانی مسیحی ایرانی. مولد او جرجان و منشأ وی بغداد است و در اقسام حکمت نظری به جودت ذهن معروف و در ادب و حسن خط مشهور است. مهذب الدین عبدالرحیم بن علی که از اجلّهء حکمای زمان خویش است گوید در میان...
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) نضربن کثیر. از روات حدیث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) نیشابوری. در نزهه الارواح شهرزوری نام این طبیب آمده است و گوید شروحی بر مسائل حنین بن اسحاق دارد در چندین مجلد.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) ویجن بن رستم کوهی طبری. ابن ندیم گوید کوهی منسوب بکوه، جبال طبرستان است و ابن قفطی در شرح حال او آورده است: ابوسهل کوهی منجم، فاضلی کامل و عالم به علم هیئت و صنعت آلات ارصاد بود و اشتهار او بروزگار دولت بویهیان و ایام امارت...
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) همدانی دبیر. او را بزمان مسعودبن محمود سبکتکین، صاحب بریدی دادند نزد سپاه سالار علی بن عبدالله. رجوع به ص 447 و 557 تاریخ بیهقی چ ادیب شود.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) هیثم بن جمیل انطاکی. محدّث است.
ابوسهل
[ا سَ] (اِخ) یحیی بن عثمان البصری. محدّث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) یزیدبن الحصیب. صحابی است.
