ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) خجندی. او در ابتدا کاتب سلطان محمود سبکتکین و سپس دبیر مسعودبن محمود بود و به روزگار ابراهیم بن مسعود به مقام وزارت ارتقا یافت و بعد از چندی مغضوب و معزول گشت و سلطان ابراهیم امر داد تا چشم او میل کشیدند و وزارت به عبدالحمید...
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) راشد. از روات حدیث است و از عبدالله بن قتیبه روایت کند.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) سعیدبن عبدالعزیز. رجوع به سعید... شود.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) صباح بن سهل. محدّث است و قواریری از او روایت کند.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) صعلوکی. محمّدبن سلیمان بن هارون بن موسی بن ابراهیم بن بشر حنفی اصفهانی. اصل و مولّد او اصفهان و منشأ و مقام وی نیشابور است. او فقیهی متکلّم و ادیب و نحوی و شاعر و عروضی و کاتب است. ابن خلکان از حاکم ابوعبدالله آرد که او...
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عامربن لدین. محدّث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عبادبن العوام. محدّث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عبدالصمدبن عبدالوارث. محدّث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عبدالعزیزبن الحصین بن الترجمان. محدّث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عبدالله بن احمدبن لکشن. پیشکار و دستور امیریوسف، برادر محمودبن سبکتکین، معروف به بوسهل دبیر و فرخی راست در مدح ابوسهل:
خواجه عبداللهبِنْ احمدبِنْ لکشن کاوست
میر یوسف را همچون دل و دستور و ندیم.
***
خواجه بوسهل دادپرور دین
کدخدای برادر سلطان
آن بزرگ آمده ز خانهء خویش
وز بزرگی بدو دهند نشان
دیده...
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عبدالله بن بریده الاسلمی. محدّث است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عبدالمنعم بن علی تفلیسی. ابوریحان بیرونی کتاب ماللهند را بنام او کرده است. و ظاهراً او یکی از علمای بزرگ ریاضی است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عثمان بن حکیم الاخلافی. محدّث است و ثوری از او روایت کند.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) علی اصفهانی. رجوع به علی ابوسهل... شود.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عُمَر. ممدوح فرخی. او یکی از رجال دربار محمودبن سبکتکین است:
کدخدای ملک هفت اقلیم
خواجهء سید ابوسهل عمر.
و شاید قصیدهء ذیل نیز در مدح همین ابوسهل عمر باشد:
خواجهء سید وکیل سلطان بوسهل
آنکه بدو سهل گشت کار بر احرار
بارخدای بزرگوار که او بود
فضل ادب را به طوع و طبع...
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عوف بن ابی جمیلهء بصری. محدّث قدری شیعی و ثقه است.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عیسی بن یحیی مسیحی. رجوع به عیسی... شود.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) عیسی بن یحیی الفیلسوف. رجوع به عیسی... شود.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) فضل بن نوبخت. ابن قفطی ترجمه ای بدین نام منعقد کرده و بعض از احوال ابوسهل بن نوبخت را بدو منسوب داشته و نیز ابوسهل بن نوبخت را جدا آورده است و ظاهراً خالی از خلط و اشتباهی نیست.
ابوسهل
[اَ سَ] (اِخ) فیل بن عراره. از روات حدیث است.
