ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) چقمق سلطان نصر. در کشف الظنون آمده است که محمودبن اسماعیل جیزری، کتاب الدرّه الغرّاء فی نصایح الملوک و الوزراء را به نام او کرد.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حرمله بن عبدالعزیزبن الربیع بن سیره. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن ابی جعفر. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن ابی الحسن. یسارمیسانی بصری تابعی. رجوع به حسن بصری... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن احمدبن یزیدبن عیسی بن فضل فارسی اصطخری. یکی از ائمهء فقهای مذهب شافعی. مولد او به سال 244 ه . ق. او قضاء قم داشت و سپس حسبهء بغداد بوی مفوّض گشت و مقتدر خلیفه او را قضاوت سجستان داد و او بیشتر مناکحات مردم...
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن اسحاق معری حنفی. رجوع به حسن... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن حبیب بن ندبه. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن حسین سبزواری معروف به شیعی. یکی از علما و محدّثین اهل تشیّع و صاحب تألیفات بسیار، از جمله: کتاب مصابیح القلوب و کتاب بهجه المناهج ملخص کتاب مناهج قطب الدین کیدری شارح نهج البلاغه. و کتاب راحه الارواح و مونس الاشباح فی طرائف احوال النبی...
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن حسین بن عبیدالله عتکی سکری نحوی. رجوع به حسن... و رجوع به سکری... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن عبدالله بن مرزبان سیرافی نحوی. رجوع به حسن... و رجوع به سیرافی... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن عبید نهربانی، فقیه داودی. رجوع به نهربانی... و رجوع به حسن بن عبید... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن علی بن قتاده. او پس از عم خویش تا 652 ه .ق. حکومت مکّه داشت.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن علی واعظ. رجوع به حسن... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بن واصل تمیمی. محدّث است و دولابی در کتاب الکنی گوید: و هو الحسن بن دینار و دینار ربیبه.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسن بصری. رجوع به حسن... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حسین بن علی مطوعی... رجوع به حسین... شود.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حکم. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حمادبن مسعده. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) حیان التیمی. محدّث است.
ابوسعید
[اَ سَ] (اِخ) خالدبن عمر القرشی. محدّث است.
