ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن علی. رجوع به ابوسعد کرمانی شود.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن منصور شرف الملک خوارزمی. مستوفی دیوان الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی. قبهء قبر امام اعظم ابی حنیفه او کرد و مدرسهء جنب آن قبه هم او ساخت و شریف ابوجعفر مسعود معروف به بیاض شاعر او را به برآوردن این بنا مدح گفت و آن...
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن میسر یا احمدبن میسر. محدث است.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن نصربن منصور الهروی القاضی المحدّث. او را وقتی از بغداد برسالت بملوک اطراف فرستادند. و در چند شهر قضا راند و بجامع همدان بشعبان سال 518 ه . ق. کشته شد.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) محمد بن یحیی بن ابی منصور نیشابوری. ملقب به محیی الدین. فقیه شافعی. مولد او به سال 476 ه . ق. بناحیهء طریثیث نیشابور بود. ابن خلکان در وصف او گوید: استاد متأخرین و یگانهء آنان در علم و زهد بود. فقه از حجه الاسلام ابی حامد...
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) محیی الدین. رجوع به ابوسعد محمد بن یحیی بن ابی منصور... شود.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) مدرک بن سعد. محدث است. و محمد بن المبارک الصوری از او روایت کند.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) مرثدبن عاد. یکی از وفد عاد.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) مروزی. رجوع به ابوسعد عبدالکریم بن ابی بکر محمد... شود.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) مستوفی. رجوع به ابوسعد محمد بن منصور شرف الملک خوارزمی... شود.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) مسعدی وکیل در مسعودبن محمود غزنوی. رجوع به ص 84 و 85 تاریخ بیهقی چ ادیب شود.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) مظفرشاه چغانی. ممدوح دقیقی است:
ابوسعد آنکه از گیتی بر او پرگست شد بدها
مظفر آنکه شمشیرش ببرد از دشمنان پروا.
رجوع به مظفرشاه شود.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) معتق بن عمرو. محدث است.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) معمّربن قیس العطار. محدث است.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) مفضل بن محمد شعبی. رجوع به مفضل... شود.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) نصربن یعقوب دینوری. رجوع به نصر... شود.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) نوفل بن مساحق. محدّث است.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) نیرمانی. علی بن محمد ادیب. کاتب آل بویه. وی به بغداد میزیست. او راست کتاب منثور بهائی بنام بهاءالدوله بویهی و این کتاب در نثر از لحاظ بلاغت بمنزلت حماسهء ابی تَمّام است در شعر. وفات علی به سال 414 ه . ق. بوده است.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) نیشابوری. محمد بن یحیی بن ابی منصور... رجوع به ابوسعد محمد... شود.
ابوسعد
[اَ سَ] (اِخ) وزیر. او راست: کتاب النتف و الظرف. صاحب کشف الظنون این نام را آورده و کتاب نتف را نیز بدو نسبت کرده است و گوید در ابن خلکان آمده است و من ندانستم کدام بوسعد و کدام وزیر است.
