ابورفاعه
[اَ رِ عَ] (اِخ) تابعی است و بواسطهء ابوسعید از رسول صلوات اللهعلیه روایت کند.
ابورفاعه
[اَ رِ عَ] (اِخ) عبدالقاهربن شعیب. محدث است و زیدبن حباب از او روایت کند.
ابورفاعه
[اَ رِ عَ] (اِخ) العدوی تمیم بن اسد. صحابی است. به سال 44 ه . ق. در کابل کشته شد.
ابورفاعه
[اَ رِ عَ] (اِخ) عماره بن وثیمه بن موسی بن الفرات الوشاء الفارسی الفسائی. محدث و مورخ. مولد او به مصر بوده و289 ه . ق. درگذشته است. او راست: کتاب تاریخ.
ابورفاعه
[اَ رِ عَ] (اِخ) مطیع. صحابی است.
ابورفیق
[اَ رُ فَ] (اِخ) محدث است.
ابورقاد
[اَ رُ] (اِخ) شُوَیس بن حیاش. محدث است و راوی خطبهء مشهورهء عتبه بن غزوان است.
ابورقاد
[اَ رُ] (اِخ) شیخی از نخع. محدث است. او از علقمه و علقمه از علی روایت کند.
ابورقاد
[اَ رُ] مولی [کذا] (اِخ) او از حذیفه و از او زرّبن حبیش روایت کند. (کتاب الکنی للبخاری).
ابورقاش
[اَ رَ] (ع اِ مرکب) نمر. (المزهر). پلنگ.
ابورقعمق
[اَ رَ قَ مَ] (اِخ) ابوحامد احمدبن محمد انطاکی. شاعر عرب. وی در مصر میزیست و خلفای فاطمی معزّ و عزیز و حاکم را مدح گفت و به سال 399 ه . ق. هم به مصر درگذشت.
ابورقیه
[اَ رُ قَیْ یَ] (اِخ) تمیم الداری بن اوس. صحابی است.
ابورکوه
[اَ رَ وَ / رِ وَ/ رُ وَ] (اِخ) از خالدیین است و او راست: کتاب اخبار موصل. و رجوع به ابوزکوه شود.
ابورکوه
[اَ رَ وَ / رِ وَ / رُ وَ] (اِخ) از احفاد هشام بن عبدالملک. او به سال 377 ه . ق. بر حاکم بامرالله خروج کرد و جمعی بسیار بر او گرد آمدند و وی برقه را تسخیر کرد و حاکم جیشی بتدمیر او فرستاد و ابورکوه آن سپاه...
ابورمثه
[اَ رِ ثَ] (اِخ) رفاعه بن یثربی تیمی. از تیم الرباب. صحابی است.
ابورمثه
[اَ رِ ثَ] (اِخ) یثربی ابن رفاعه. صحابی است.
ابورمله
[اَ ؟ لَ] (اِخ) عامر. محدث است.
ابورن
[اِ رُ] (اِخ)(1) قومی از جرمانیهء گُل که میان رود موز و دیل سکنی گرفتند.
(1) - eburons.
ابورواحه
[اَ رَ حَ] (اِخ) یزیدبن ایهم. محدث است و صفوان بن ابی عمرو از وی روایت کند.
ابورواد
[اَ رَوْ وا] (اِخ) تابعی است و از ابن عمر روایت کند.
